عاشق:
“ای فسانه! مرا آرزو نیست
که بچینندم و دوست دارند
زادهی کوهم، آوردهی ابر،
به که بر سبزه ام واگذارند
با بهاری که هستم در آغوش
کس نخواهم زند بر دلم دست،
که دلم آشیان کسی هست
ز آشیانم اگر حاصلی نیست،
من بر آنم کز آن حاصلی هست،
به فریب و خیالی منم خوش”
نیما یوشیج، دی ماه ۱۳۰۱
از پس پنجاه و اندی ز عمر
نعره بر میآیدم از هر رگی
کاش بودم دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی
نیما یوشیج
از کوهستان بر میگردم، نیما هنوز شعر میگفت برای خودش!
آینه جدید روایت خواهد کرد.
–
دیدگاه ها . «سفر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
رسیدن بهخیر.
اولین بار است که اولین کامنت را برای مطالبت مینویسم.
راستی یادم رفت: به آینه لینک دادهام.
[چه بهانهی مسخره ای برای اینکه به «برکههای آینه» بیایید.]
نیما سبزه.سهراب همین طور.خوشحالم که قراره این آینه دوباره گرد گیری شه.شاد باشی
سلام وبلاگ جالب وقشنگی داری به ماهم سر بزن منتظرم فعلا بدرود
سلام وبلاگ جالب وقشنگی داری به ماهم سر بزن منتظرم فعلا بدرود
تازه بود
مثل آزادی
سبز بود مثل کویر
خشک بود مثل دریا
غریب بود مثل سفر
علی ن
مرسی که بهم سرزدی.هرچند فکر کنم تمام آهنگام دیشب خراب بود.شاد باشی
زیبا بود .
سلام / این روزها روزی چند دفعه آینه را نگاه میکنم /راستی چرا گرد گیری نمی کنید / بعضی از کلیپ ها واقعا آدم رو دیوونه میکنن مثل همین آیت/ من می خوام به شما لینک بدم /خوشحال می شم به ما سر بزنین
وعده کردی و ما منتظریم.