دیدگاه ها . «شادی»

  1. درود و آفرین آفریدگار زیبایی بر قلم زیبا آفرینتان،
    شعر زیبایی بود و تخیلی ژرفناک داشت..
    “یک ساحل پر از شعر” با هفت دوبیتی چشم بر راه آمدن بزرگ اندیشی چونان
    شماست،
    گامهای مهربانانه تان بر چشمهای خیسم با افتخار،
    ردپای واژه هایتان بر خلیج خسته ی خاطراتم به یادگار،
    شکوه فرداها به بشکوهی دیروزهای باستانمان…

  2. آدم سنگین می‌شود، آدم سنگین و سنگین و سنگین می شود.
    آدم می رود ته
    آن ته هی هی گریه می کند
    آدم یواش یواش گم می شود
    سارا
    با چشمهای قرمز ادم آن ته ها گم می شود

  3. خوش به حال چمدان
    چه سفرها که نمی کند
    و این بار از همیشه بهتر !
    چه قدر دوست دارم به عمق اقیانوس سفر کنم

    خوش به حال لباسها
    چقدر زیبایند ! زنانه ی بنفش
    رها میان آب ها
    چه قدر دوست دارم رها شوم ، رها

  4. سارای
    شعر تو خوب است و مرا غرق می کند.
    در مدیترانه ی این کلمات مستیی آکنده از رضایتی درونی می تراود که به گونه ای غریب ، غریق این شعر را ، وارسته ای ، می نمایاند که به پاس خویشتن با اقانوس، مست و سرشار ، چشم به ژرف اقیانوس به ، وقوع ، می اندیشد
    ……………
    آه
    سارا.

  5. با خوندن شعرات احساس آدمی بهم دست می ده که یادش رفته صد ها سال از آخرین موعد اتفاقی که قرار بوده بیفته گذشته!
    (کامنت رو چندین بار فرستادم اما هی خطا می داد، امیدوارم قاطی نکنه و چندین بار فرستاده شه)
    ………………….
    چندین هزار سال شاید
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.