باد میپیچد
ته کوچهی بنبست
برگها
قرمز و نارنجی میخندند
دلقک دورهگرد
من هم زمانی عاشقش بودم
سارا محمدی اردهالی
۱۱ آبان ۹۲
دیدگاه ها . «” از پنجره “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
باد میپیچد
ته کوچهی بنبست
برگها
قرمز و نارنجی میخندند
دلقک دورهگرد
من هم زمانی عاشقش بودم
سارا محمدی اردهالی
۱۱ آبان ۹۲
دیدگاهها بسته شدهاند.
پاییز آمد بانو… آمد
و نوشتار تو… چه کنایه ی عجیب و عمیقی در آن نهفته.
چه بگویم بانو جز این که پاییزی چنان در خاطرم ثبت کردی که مپرس.
ممنون
قلمت جاری بر جوهر و کلمه
………….
معصومه جانم
این پاییز و آن پاییزها
چه بگویم که تو نزدیکی
خوب باشی
سپاس
سارا
شعرهای زیبا و به یادمانی
و البته به خاطرآوردن، خاطره های دوست داشتنی
………….
خوش حالم و سپاس گزار
سارا
سلام به شما شاعر خوش ذوق که از قالب تعبیرهای قدیمی بیرون اومدین.من طرفدار تعبیرات مدرن و جدیدم و به شما به خاطر ذهن خلاقتون بسیار تبریک میگم.
ادامه بدید و نگذارید سنتهای قدیمی مانع کارتون بشه.
موفق باشین
……………
سلام
خیلی ممنونم کارهایم را میخوانید. ممنون از یادداشت خوبتان
امیدوارم شعر به سمت خوبی برود
سپاس
سارا
سلام سارا
گذشته است
از فصلهایی که پاییز همه چیز بود
موافقم
……………..
:)
سپاس
سارا
خوب
……….
آن طرح پرنده -آدم بالای وبلاگتان را دوست دارم.
:)
سپاس
سارا
salaam
baz ham neveshtehye gashang va jalebe digeh
baz ham hoshe sarshari ke jari misheh
.
.
.
rasti ketabato didam, farsat besheh miram nashre cheshmeh az nazdik bebinam va bekharam(be ehtemale ziad)
:) movafagh baashi saraye zibaa
……………………..
سلام سارا جان
ممنونم از مهربانی ات
ممنون که شعرم را در وبلاگت گذاشتی
امیدوارم کنار دوستانت آرام باشی
سپاس
سارا
ســــــارا سلام
…
پاییزم، ای قناری غمگینم
………..
خوب باش
قاصدک جان
لبختد در هوای ابری حال عجیبی میدهد به آدم
سپاس
سارا
مثل همیشه خوب….روزهاست که تو مسیر دانشگاه، شعرهایی رو زمزمه میکنم که از شما شنیدم… دلتنگ بودم…دلتنگ لحظه ها و حس خوبی که از شعرتون گرفتم…یادتون میاد؟ پلی تکنیک تهران…شب شعر هفت شین…و من من که حالا دبیر سابق کانون ادبی پلی تکنیک محسوب میشه …خواستم تو پیج فیس بوک کانون ازتون شعر بذارم…حیفم اومد… لینک سایتتونو گذاشتم…میبوسمتون…براتون شادی و نور ارزو میکنم…یا حق
……………
آه فرشته جانم
که دیگر ندیدمت و یادت هستم
یاد آن برنامه ی با صفا و پر از مهر و صمیمیت شما
آن روز که از پلیتکنیک برمیگشتم باران سبکی میآمد و من حس کردم چقدر جنس انسانهای شفاف به آدم امنیت و شادی میدهد.
ممنون از این همه محبت و مهربانی
شاد باشی نازنینم
سارا
ناملایمترین حرفها را ، گاه زیباترین دستها مینویسند ..
غیرعادیترین عشقها ، گاه
حاصل گفت و گوهای معمولی ماست ..
زندگی، هیچ تفسیر قطعی ندارد
هیچکس از سرانجام آیینهها مطمئن نیست ..
گاه با یک سلام صمیمی ، شکل آرامش تو به هم میخورد ..
گاه با یک خداحافظی به موقع ، رستگاری رقم میخورد ..
پشت این در که وا میکنی
ـ احتمالش زیاد است
بادها ، قابل پیش بینی نباشند !
………….
سپاس
موفق باشید و سرشار
سارا
من هم زمانی
عاشق ظهور دلقک برگی
در گردبادک های دوره گرد بودم.
اگر دیدیش
درودی رسان
لطفا
………..
این باد دلقک دورهگرد است
سپاس
سارا
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولى دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالى لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم…
………
خیلی ممنون
آرام باشید
سارا
پاییز ، پنجره های قدیمی ، باد سرد ، باران می بارد به روی خاطره های خیس و روشن
این یکی از زیباترین اشعار قیصر هستش مرسی
………………..
متوجه نشدم !
منظورتان چیست
سپاس
سارا
گوشواره های شما هم زیباست
…………….
:) سپاس
سارا
خنک و نعنایی بود خوندن ت برام…در عین تلخی نعنا بسی شیرین مزه کرد به مذاق ذهن م…:)
………………..
مرسی
طعم هم جالب بود گفتید
سپاس
سارا