گفت تو که مادر نیستی
سعی کردم
انگشتانم را در جیبم بچپانم
جیبهایم تنگ شده بودند
جهان تنگ بود
سعی کردم نفس عمیق بکشم
سعی کردم
سعی کردم
ادامه بدهم
تمام سعیام را
در این زاییدن
بدون ماما
در بزرگراه
فریاد کشیده بودم
زنان ایل در دشت ایستادند
در چشمهای هم نگاه کردند
و دوباره راه افتادند
چهارم تیر نود و دو
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” بر اسبها “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
مردن در جهان ما کار آسانی ست
ماهی های مرده همیشه
در دنیایی برعکس می میرند…
یاد فیلم “گبه”از مخملباف افتادم با لانگ شات های تأثیرگذارش از دشت و کوچ
از بهترین فیلم هایی که دیدم
سپاس
say kardam,say kardam …va dar bozorg rah faryad keshidam.
سارا ســــــــلام
بدین گونه درد متولد شد
سلام
ممنون بابت این شعر خوب
زیبا بود
لذت بردم پایدار باشید
در این زاییدن
بدون ماما
در بزرگراه
تصویر معرکه ایه
………………..
:)
سپاس
سارا