” رو به رو “

هر کس
هر کاری را
برای سودی انجام می‌دهد
این دنیا
سودی برای من ندارد
پاهایم را
از لبه‌ی پنجره آویزان کرده‌ام
رو به قله‌ی دماوند
چای دارچین می‌خورم
۱۲ آذر ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” رو به رو “»

  1. سودش همین آسودگی ی خیالی است که پاهایت را آویزان کرده و آسوده چای می نوشی!
    ………………..
    معلوم نیست که آسودگی خاطر است یا چی ….
    :)
    سپاس
    سارا

  2. سلام سارای جان
    این شعر هم در جای خود زیبا بود اما تصویر سازی و قدرت شعر”جنون” را بیشتر پسندیدم. البته نظری شخصی ست و فقط در جهت سیر صعودی شما بیان کردم ولا غیر عزیزمن
    یا احترام و مهر
    ……………..
    سپاس گزارم
    مهربانی که یادداشت می‌گذاری
    سارا

  3. دست بردار از توضیح! سطر اول و دوم , یکیش کفایت میکنه , هرچند اگه من جای تو بودم به یک سطر دیگه فکر میکردم . ولی سرخوشی پوچ شعرتو دوس داشتم , یاد این شعر کوتاه خودم افتادم :
    امتدادی طلایی به زندگی میبخشم
    ششششششششششششش

  4. تمام درو دیوار این نوشته ها یه غم عجیبی داره آدمو یاد روزای میندازه ک شب شد….کاش نوشتنو ازتون یاد میگرفتیم
    ……………………..
    :)
    خواهش می‌کنم
    مهربانید
    سارا

  5. سلام.تقریبا یه ساله که می خونمتون.اینجاوفیسبوک.گاهی چیزایی مینویسم شبیه شعر.خیلی دوست دارم بخونیدشون:)
    ………..
    سلام و سپاس
    من می‌نویسن چندان نقد نمی‌دانم
    موفق باشید
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.