خوابیده اکتاویو

* خیلی آرام، خیلی خیلی آرام بخوانید، انگار که اصلن نخوانده‌اید.
خیره به بازوانش
موهایم را شانه می کنم
خوش‌حالت شوند
خوابیده
از دستم بر نمی‌آید بگویم چگونه
زیبا، زیبا، زیباتر
به هر طرف بروم
در خواب به سمتم برمی‌گردد
خیال می کنم
شعری که برایش می‌گویم بالا گرفته
در میلان، رم، انطاکیه، تیسفون و همدان
بازرگان‌ها کتیبه‌های شعرِ اکتاویو را
میان خاور و باختر می‌گردانند
خوابیده اکتاویو
بر نمی‌آید از دستم بگویم چگونه
به لبانش شبنم نشسته
چشمان بسته‌اش، کوزه‌ی عسل
زیبا، زیبا، زیباتر
مردم، شعرِ اکتاویو را از بر می‌کنند
تاریخ برمی‌گردد
الب ارسلان به سپاه بیزانس شرابِ شیراز تعارف می‌کند
جنگ‌های صلیبی ورمی‌افتد
خدایان یونان و اورشلیم دوباره
با هم کافه‌رفتن را از سرمی‌گیرند
فقط خیال کن
لبانش نیمه بازند
نمی‌توانم بگویم چگونه
خوابیده اکتاویو