چرا؟

چون این روزها روی خاقانی کار می‌کنم. گرچه ممکن است شکلش یا خروجی‌اش تغییر کند.

جلوی پنجره می‌ایستم. نسیم خوشی می‌وزد. مرغ مگس‌خوار دلنگ و دولونگ ملایمی می‌کند در باد. فکر می‌کنم «همه می‌میریم». اما دست برنمی‌دارم و باز با خودم می‌گویم ولی طرح جلد کتاب بعدی‌ام باید مورد تاییدم باشد. خسته شدم از طرح جلدهای داغون طراح‌های «معتبر»، گرچه همه بمیریم.

بالله که خطاست هرچه گفتم / والله که هرآنچه رفت سوداست

سایت در حال بازسازی‌ست