روز و شب

همان عربده با خلق خدا و نتوان کرد آب روی آتش است. حالا آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم هم مثل دویدن در جاده‌ای‌ست که انتهایش پیدا نیست. و چه خوب که پیدا نیست. این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد. خلاص. تمام. نفست هم که بند بیاید و کنار جاده بنشینی در گوشت هست و خلاص. و تمام. دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست. وسعت آسمان آبی و دورِ دورِ دور از.

سایت در حال بازسازی‌ست