گاهی هم فکر میکنم پذیرش کیفیتیست که با بالا رفتن سن ابعاد و لایههای مختلف پیدا میکند. در ذهن من، برای خودم، پذیرش شکلی از تسلیم بودن نیست، شکلی از هوشِ طبیعیست. درک و شناختِ یک موجود که میفهمد جزئی از وجود است. در ادامه فکر میکنم هر چه کمتجربهتر باشیم، خیال میکنیم جدا هستیم از حرکتها و جریانهای بزرگ اجتماعی تاریخی. زندگی ما در همین جریاناتِ بزرگتر از خودمان معنا دارد. پذیرشِ ویژگیها و محدودیتهای زندگی، اول چیزی که میخواهد دقت است در سازوکار زندگی. گرفتنِ اطلاعات و بعد پردازشِ آن. فهم اینکه در چه دورهای زندگی میکنی و آن دوره چه ماجرایی دارد، آدمی را بسیار توانا میکند.