زمان لازم است تا نور لازم بتابد. شاید هم چیزهایی هیچ وقت روشن نشود، چرا که بستگی دارد به کسی که کنار کشیده است. میتوان کنار کشید. کنار کشیدن هم کاریست که شاید انتخاب شود.
پنجره را باز میکنم و به تاریکی ساعت پنج نگاه میکنم. اندوهی در کار نیست.
زمان لازم است تا نور لازم بتابد. شاید هم چیزهایی هیچ وقت روشن نشود، چرا که بستگی دارد به کسی که کنار کشیده است. میتوان کنار کشید. کنار کشیدن هم کاریست که شاید انتخاب شود.
پنجره را باز میکنم و به تاریکی ساعت پنج نگاه میکنم. اندوهی در کار نیست.
دیدگاهها بسته شدهاند.
کنار کشیدن
به هر حال این فعل به ذهن آمده
دیگر کنار نکشیدن هم کنار کشیدن است.
در نهایت من فکر میکنم زمان لازم است که معنای رفتاری را دقیق بفهمم. از روی ترس بوده؟ از سر خالی بودن بوده است؟ شکلگیری درکی تازه بوده؟ چه و چه…