هوا تاریک شده، عصر یک جمعه که میرود تمام شود. مرحله به مرحله پیش میروی. تمام میشود مرحلهی قبل.
روزها و شبهای جدید فرا میرسند. حالا باید فراموش کنی تا چیز تازهای را به یادآوری. به سمت تازهای بروی. سمتِ خوبِ عمیق.
فراموش میکنم. خدانگهدار برو درون تاریکیهای ناخودآگاهم. شاید روزی دیگر به یادم بیایی, بسیار زیباتر و دلانگیزتر. زیبایی فراموش شده، زیباتر است.
مرحلهی جدید آغاز میشود.
مراقبم، بسیار مراقبتر.
چشمهایم را میبندم و آن سبزآبی عمیقِ دلخواهم را با کیفیت تمام نگاه میکنم.
6 دیدگاه دربارهٔ «فراموشیِ فراموشی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
faramoshi ro khob tosif kardi…azash defa kardi va behesh be khodet hagh dadi…ma hagh darim faramosh konim.
زیبایی فراموش شده زیباتر است…..
موافقم سارا جان. ولی مراقب نیستم….. نمیشه مراقب بود اونم تو پاییز…..
………………..
مراقب نباش :)
یویژه مراقب زیبایی
شاد باشی آزاده در این پاییز
سارا
دوباره نزدیک تر آمدی
شادمانانه سلامت می کنم
با شا مانی کودکان گرسنه و محروم
که ستاره های زیبای سینما
و سفیران نان و صلح را دوره می کنند.
……………….
:(
سلام قدیمی
سلام
:)
سارا
آویزِسبز
در را که باز می کنی
دستهایت
ادامه دیوارند
همان دیواری که رنگهایش را
همان دیواری که نقشهایش را
پاهایت
کشیده روی صفحه قالی
و
موهایت را
تار
تار
پیچیده ای لای کتابها
…
آینه مادر بزرگ و دسته چوبی مبل ،
توی خاطره قهوه نیفتاد سارا!
ولی
ته لیوان
دو تن بودند
که می رقصیدند…
***
به سارا و میزبانی روشن اش با طعم قهوه و
……………….
ته لیوان دو تن بودند که میرقصیدند
:)
زیباترین است برای امروز
سمر جانم
صدایت نزدیک است و پر از امید
تار تار تار
میبوسممت
سارا
عصر ِ جمعه هیچ کجا نمی رود
منتظر می شود
تا جمعه ی بعد
بیاید
…………..
عصر جمعه :)
گاهی هم کوتاه میآید
سارا
گاهی
باچشم من ببین
با دهان من حرف بزن
وبا پاهایم راه برو
دیدی فراموشی چیز بدی نیست…..
سلام و درود شاعر گرامی
anjomaneavini.blogfa.com
anjomaneavini84@yahoo.com
۰۹۱۸۵۸۶۰۶۷۷شماره روابط عمومی انجمن ادبی شهید آوینی استان همدان
…………………
سلام و سپاس بسیار
:)
سارا