یک بیماری گرفتم. دقیق نمیدانم بیماری است یا نه. نزدیکترین نامی که توانستم برایش پیدا کنم خفهخون است. هیچ حرفی در این وضعیت ارزش گفتن ندارد. مدام مینویسم و نوشتههایم همه تنها و تنها برای آرام گرفتن است. انگار هر روز از ابعاد یک انفجار بیصدا در شهری که نیست مینویسم.
دیدگاه ها . «بیماری»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سارا…
………..
سلام ای نگارین :)
این بیماری نیست! شما حالتان خوب است. این یک نوع روش برای نگهداشتن روزه سکوت است
همه ما به این روش عادت داریم
“خفه خون”
فقط بعضی از ما این روش رو درک می کنیم وقتی از کسی این کلمه رو میشنویم میگیم : چشم.
………………………….
حال بدی نیست
شاید هم تا حدی کلن خوب باشد
سکوت :)
سپاسگزارم
سارا
سلام
خوب است سارا
همین گونه خوب است.
اینکه تاریکی روبروی پر از فقط تاریکی است گاهی آدم هوس می کند خفه خون بگیرد.
………….
خوب است
:)
سارا
khob minevisi…
کاش همه ی بیماری ها این بود-برای سنگ ها را خواندم
…………….
فکر میکنم مدتش مهم است
چقدر طول بکشد
این مدل بیماری
مرسی که برای سنگها را خواندید
سارا
البته این ساکت بودن اصلن دوره نقاحت یک بیماری اصلی است که ما چند نفری بودیم که داشتیم البته اول دوره نقاحت را گذرانیم ها، بعد از این دوره نقاحت اولیه آدم انقدر عجیب می شود که همه ازش فرار می کنند به دور های دور ، بعد تر ها سناریو هایی درباب منفجر شدن سگ همسایه روبرویی نوشتم بعد درباره انفجار همسایه روبرویی کمی بعد حتی از ترکیدن دلبر نوشتم تا اینکه دیدم همه را ترکانده ام.
……
عجیبه
خیلی حرفهای نیستم. نمیدانم
سارا
سلام سارا جان
ببخشید که اینجا می نویسم می دونم ارتباطی به موضوع نداره
ولی هربار که بین نوشته هایت فاصله می افته
مخصوصا وقتی نوشته ای رو بر می داری بدجوری دلتنگ می شم
لطفا بنویس … توپاگرد بنویس
……………
نگارین جان
برایم بنویس جایش چندان مهم نیست
خوشحالم کردی با این چند خط خوب
:)
مینویسم
سپاس بسیار
سارا
پیش میاد