هواپیما بلند میشود
کمر مرا تا میکند
میگذارد گوشهی چمدان تو
از آن بالا
شبیه مورچهای میشوم
که دستهای کوچکش
نمیتوانند
دستمال عظیم خداحافظیاش را تکان دهند
۶ شهریور ۹۲
دیدگاه ها . «” پذیرش “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
هواپیما بلند میشود
کمر مرا تا میکند
میگذارد گوشهی چمدان تو
از آن بالا
شبیه مورچهای میشوم
که دستهای کوچکش
نمیتوانند
دستمال عظیم خداحافظیاش را تکان دهند
۶ شهریور ۹۲
دیدگاهها بسته شدهاند.
خوندم و سخت گریستم…
خط به خط تکانم داد
واقعا ممنونم خانم محمدی اردهالی
…………..
ممنونم
سارا
:I
……………..
؟
سارا
خیلی زیبا………
“بهت”
رفت
و من فقط
نگاه کردم
دوستش داشتم
بسیار
سارا جان عالی بود. عالی!
……..
سپاس مرضیه جان
سارا
chamedane to
:I
تنهایی را نه از روی یک جفت کفش
و نه از روی تخت های یک نفره نمیتوان شناخت
تنهایی را از روی تنها مسواک در لیوان شناختم….
مرسی بابت همه چیز ….
و چاره ای جز پذیرش نیست..
سارا جان چقدر خوبه که با خوندن حرف های تو آروم میشم. ذهنم از آشفتگی در میاد وقتی تو کلمات خوب خودتو می نویسی و چقدر خوشحال میشم که دیگه نیاز نیست فکر کنم و بنویسم ….. D:
شاید سارا جان باورش سخت باشه ولی یک شنبه صبح عزیزترین فرد زندگیم با هواپیما از ایران رفتو خدا می دونه که کی بتونم دوباره ببینمش
دوباره اومدم تا در همین صفحه این مطلب بخونم و باز گریه کنم
مرسی که می نویسی- مرسی کع این همه خوب می نویسی
……………
باورش ساده است
باورش ساده است
تو مدام این سو و آن سو را نگاه میکنی
رفته است
مراقب خودت باش سارا جان
خیلی زیاد
و سپاس که این جا آمدی
سارا
سارا جان بسیار شاعرانه، ظریف و حرفه ای خلق کرده ای. به کارگیری کلمات و اصطلاحات در طرح و شکلی که خود می خواهی و مواجهه ی خواننده با شکل جدید ترکیبات و کشف تازه ها.
بنویس و پیش برو چون در توان توست.
با احترام و مهر
……………
سپاس معصومه جان
منتظر نوشتههایت هستم
سارا
shouka
سارای عزیز نوشته هاتو دوست دارم و از خوندنش خیلی لذت میبرم
…………
:)
سپاس
سارا