حقِ استرداد دادخواست باید سلب شود
استرداد استخوانها
حقِ عزل, تا خاتمهی عمل سلب میشود
حقِ سنگینیِ سنگها
حقِ به خاطر آوردنِ استخوانها
سلب میشود
در سند استخوانها و سنگها ثبت میشوند
حقِ سربرگرداندن
از زمین و آسمان سلب میشود
نه تیر نود و دو
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” تیر آخر “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
نه سنگتراش بودی نه خارکن
سلام
به روزم ومنتظر نقد و نظر شما
سارای عزیز
امروز بعد از سالها (از نظر من قرنها)
بطور اتفاقی در سایت پندار شعر زیبایت را خواندم
موج پشت موج
باعکس زیبایی که آرش گرفته بود
و پرواز
من زنی هستم که تهران اهل من است
دلم تنگ شده دلم گرفته کاش می تونستم بمونم
دوستت دارم…
……………………
سلام نگارین جان
مهربانیات همیشه این جا هست
خوش حالم برایم نوشتی
و سپاس گزارم
نمی دانم سفر میروی یا نه, هر جا هستی شاد باشی
سارا
کنار پنجره ی چوبی دلتنگ ، یاد ها به دست باد سپرده می شوند و سنگواره ها یادگار اعصارند کنار کوزه هایی از خاک استخوان ها
حق سر برگرداندن از زمین، حق سربرگرداندنِ آسمان.. سلب می شود؛
… نگاه خیره ی آسمان به چشمهای بسته ایی که با یک تیر به زیر می افتند. وظلمی که قراره نتونه حقیقتو انکار کنه. حتمن چیزی هست.. حتمن هست؛
“مالکِ این نام منم
ــ نامی که روی تابوت اشتباه مینویسندش”
مرسی سارا جان
(*از یانیس ریتسوس)
…………..
سپاس گزارم
سارا
اون شعری که نوشتم بخشی از شعر محمود درویشه. اشتباه کردم ببخشید
:(
…………..
آها
ممنون
:)
سارا