” شکسته “

پوستم ترکیده بود
ریز‌ریز
استخوان‌هایم
شکسته
با خرده‌ریزهایم خوابیدم
و بی‌رحمانه
خواب آفتاب دیدم
۱۴ فروردین ۹۲
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” شکسته “»

  1. سارای عزیز… چه قدر خوبه این شعر
    فقط بدیه اینجا اینه که آدم می دونه یک شاعری هست که برهنه شعر می گه.. آدم همین که با یه شعری ارتباط برقرار می کنه حس می کنه باید نگران شاعرش بشه..
    کاش نظرای منم گاهی نمی دونم حداقل بهتون انرژی داده باشه همون طوری که شعراتون خیلی وقتا حال منو خوب کرده. یادم باشه دیگه هذیون وار نظر نذارم
    ……………..
    مریم جان سلام
    چند بار این یادداشت را خواندم
    خوش حالم که این همه نزدیکی و حس می‌کنی نوشته‌ام را
    و شک نکن یکی از بهترین نظراتی بود که تا مدت‌ها در ذهنم خواهد ماند و شوقی به من می‌دهد
    سپاس فراوان
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.