برمیگردم
کلید کمی گیر دارد
باز میشود در
شیر را باز میکنم
آب تاریکی از پیش چشمانم میگذرد
زلال که میشود
لیوانی برای گلها پر میکنم
پرده را کنار میزنم
خیره میشوم
زنی پنجرهی روبروریی را پاک میکند
هشت آبان نود و یک
سارا محمدی اردهالی
7 دیدگاه دربارهٔ «” خانه “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سارای عزیز
سلام
می خواستم بدونم اگه شعر شما رو بنویسم در جایی و در گیومه بذارم اما اسم ننویسم شما ناراحت می شید ؟
حتما باید اسم شریف شما رو بنویسم ؟
مرسی که جواب منو می دید
هم می یام اینجا
هم ایمیل رو چک می کنم
ممنونم
عاشق که می شوی
چقدر شبیه منی
دوستتون دارم
……………………
سلام و سپاس
اگر دوست داری اسم مرا ننویسی البته که ننویس
خوب باشید
سارا
آب در خانه ات جاری می شود
کتابهایت گل می دهد
میز کوچک تحریرت شاخ و برگ باز میکند و گلدان کوچک خانه ات را به آغوش میکشد
…
و صندوقچه ات نیز گل های قدیمی خاطره ات را باز میکند
……………………..
سپاس
سارا
Zamani Baa SHAMLU
Dost Bodam
va
Tarjaman e Sher be Zabane MUSIGHI va
Mousighi ba
Sher
Ra
Tajrobe Mikardim
….
be gol ishan
aggar be Mosigi ashna nabashi
shere
shoma AHANGIN
Nakhahad BOOD !!!
چقدر نزدیکم به این حس.
کار عالی بود. مرسی.
موفق باشی بانو جان
با مهر و احترام
……..
:)
سپاس
سارا
دعوتید به یادداشتی بر شعر فراز بهزادی و یادداشت زنده یاد منوچهر آتشی . وشما با احترام لینک شدید و میتوانید به من افتخار دهید که در لیست دوستانتان باشم .[گل]
………
سپاس
سارا
مثل همیشه زیبا .سارا جانم .
……………….
:)
سارا
:(