سلول‌های خاکستری

می‌دانید سلول‌های خاکستری مغزم کبود شده‌اند, کامنت‌ها را که می‌خوانم مات و مبهوت نگاه می‌کنم و هیچ چیز به ذهنم نمی‌رسد, چند روزی مرا می‌بخشید؟!
سارا, ساعت ده, یک شب گرم آخر تیر هزار وسیصد و نود و یک

دیدگاه ها . «سلول‌های خاکستری»

  1. بخشش از چه بابت؟
    اگر بنا ست که مدتی (زبانم لال) شعری برایمان نگذارید که قابل بخشش نیست :)
    به سلامتی سلول‌های خاکستری و سلول‌های سرخ :)

  2. بی خیال حرف دیگران سلام !
    ساعتی کنار من بمان
    شعر تازه ای برای من بخوان
    شعر تازه ای نگفته ای ؟ چه حیف !
    لحظه ای سکوت کن ، و بعد
    شکوه کن _ گلایه کن _ بگو
    از ستاره های آسمان شهرتان
    از ترانه های تازه ای که گوش می کنی
    از پرنده ای که روی بامتان نشست
    “اون زمانهایی که خانم راضیه بهرامی خشنود مامن و کیمیا رو می نوشت یک لینکی داشت کنارش به نام علیرضا
    این توضیح پروفیلش بود(به جهت آدرس دهی)”

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.