دلم میخواهد
یک میسکال باشم برایت
شمارهای که سیوش نکردهای
زیر لب تکرارم کنی
به یادم نیاوری
دلم میخواهد
بیاجازهی تو
پادشاهی کنم
در ناخودآگاهت
۱۸ تیر ۸۹
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «عصر جمعه»
دیدگاهها بسته شدهاند.
دلم میخواهد
یک میسکال باشم برایت
شمارهای که سیوش نکردهای
زیر لب تکرارم کنی
به یادم نیاوری
دلم میخواهد
بیاجازهی تو
پادشاهی کنم
در ناخودآگاهت
۱۸ تیر ۸۹
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
قشنگ بود….خیلی!
سلام. میشه اسم آهنگ وبلاگتون رو بدونم؟
و از چه آلبومی هستش؟ مرسی .
…………
قرمز، پرایزنر
واقعا زیبا بود خانم اردهالی و کسالت غم بار جمعه را بر طرف کرد شدیددددد
و دلم می خواهد از اینک همدیگر را بخوانیم…
سپاسگزار خواهم بود اگر به نام سه شنبه های بنفش لینکم کنید.
قلمتان پایدار
خیلی زیبا بود.
مرسی
شعر کوتاه و موثری بود.
با یه کار تازه بروزم کردم.
گر وقتی بودو حوصله ای و.
باسلام
الهام گرفته از شعرتان
بسیارزیباو دل نشین بود
کلامهایتان ایجاز عجیبی داشت
وراحت ارتباط را برقرار می کردید
=======================
منتظر نقد وجواب ایمیل تان میمانم
=======================
از این بودن
بخاطر روزهای تکراری متنفرم
میدانستم
پنجرها همگی بی گناهند
امروز نامم را….
از داخل شناسنامه ام در آوردم
تاگریه های ناتمام را هرگز نبینم
=======================
زیر لبهای بی خنده ام
قاصدکی لانه کرده است
به بال شکسته ام بگو
هرگز گریه بی پروازم رانبخشد
زیراانجای دلم هنوز زخمی ست
=======================باتشکر به امید شعری تازه
من تماس بی پاسخ می شوم
و تو در همیشه بسته
شمارهای که سیوش نکردهای
قشنگ بود …
سارای خوب
عشق همیشه با لمسی از تاثر همراه است- چه دیدار و چه جدایی، سراسر کاهندۀ آن لذتی است که می توان از بودن کسی دیگر در جهان تجربه کرد- نه هر کس دیگر البته. تنها عشق می تواند شعری را که در هیچ رابطۀ دیگری نیست از یک حضور یا یک غیبت بگیرد. چرا که احساسِ کم داشتن بهتر از کم احساس داشتن است- کیفیتی پاک ناشناخته که در شعرهای ظریف و دلشکن تو، موج می زند. واژه هایت پرنیانی شده اند که هر بار لایه های تازه ای از این کیفیت وصف ناشدنی را دربرمی گیرند- استعاره هایی ناب و نامکرر برای انگارۀ انتزاعی عشق.
مراقب خودت باش، زیبایی شعرت نگران کننده است- همان که فروغ گفت: در اضطراب دست های پر/ آرامش دستان خالی نیست.
با احترام
ماندانا
….
ماندانا جان
سپاس گزارم از مهربانیات و هیچ ندارم بگویم
خواهر خوب
سارا
بسیار زیبا
خوش بحالت.
پنجره ای داری که از آن نور به داخل می تراود…
ما که هیچ!
عصر جمعه.یاد این کار احمدرضا افتادم
“هنگام روز به کجا میروی
در خانه بمان
غمگینم”
غمگینم
سلام
زیبا بود، باریکبینیات تحسینبرانگیزه دوست من.
الان متوجه اون نوشته سمت چپ صفحه شدم و گفتم شاید لازم باشه اجازه بگیرم. از وقتی اینجا رو میخونم بعضی از نوشتههات رو در وبلاگم گذاشتم یا به دوستانم ایمیل کردم البته همیشه اسم کامل شما در زیر اون نوشتهها ذکر شده. فکر نمیکردم برای این کار نیاز به اجازه باشه چون وقتی نوشتهای اینجاست حتما برای خواندن عموم گذاشته شده. اگر کار اشتباهی کردم لطفا بهم بگو تا فکری برای اصلاحش بکنم. ممنونم.
…….
سلام
همین که گفتید سپاس گزارم
منظورم اجازه نبود
سارا
زمان زیادیست که به اینجا سر میزنم . عجیب است که همه حرف ها را میزنی و باز دنبال حرف تازه میگردی .
دستنوشته هات بسیار زیباست .
چیزی نمی تونم بگم غیر از اینکه پاینده باشی سارا جان
پس یعنی تو سارای من نیستی که جوابی ندادی؟
:(
….
من آن سارا نیستم
همین سارا هستم
سارا
تکلیف آینه چی می شه؟
….
یک برنامه ی جدید دارد آینه
خبر می دهم
سارا
سارا:
ما کجاییم در ین بحر تفکر تو کجا . دیگر رسما حسادت آدم را تحریک می کنی.خیلی زیبا بود
……………
:)
سارا
:-*
ساده…
من دیر به دنیا آمدم
در عصر ناخودآگا ههای موبایلی
ارتباطات نه قلبی بلکه سلولی
روی سنگهای کف دریاچه
من دیر به دنیا آمدم
تنها
بلدم روی شنهای ساحل یک قلب بکشم با انگشت
بعد پرش کنم از دلشوره و دریا
درودی دیگر
نمی دانم تازه شدم یا تکراری تر از پیش ، اما دل گرفته بود و بی فکر روی صفحه ریخت…
مقدس سازید صفحه ی مرا…
سپاسی بی پایان
….
خواهش میکنم
سپاس
سارا
اونجا ایستادی چی رو نگاه میکنی؟
میسد کال !!
پادشاهی بر نا خودآگاه را دوست داشتم.
زیبا بود.
در دانوش هم برای شما نوشتم گاهی بسیار نوستالژیک می شوید و گاهی به قول فروغ کنار پنجره می نشینید و شعری امروزی می گویید. شخصا دومی را ترجیح می دهم. به امید کارهای دیگر از شما
توی این جمعه لعنتی بهت سر زدم .آرزو کردم که با شعری به روز باشی ؛ تا کمی نفس بکشم
…..
من هم
تا کمی نفس بکشم
سارا
گاهی بسیار دوست دارم یک چای داغ با هم بخوریم و من چشم در چشم شعرهای تو را ببینم که چگونه “هست” می شوند سارا…
تو شاعر خوبی هستی شاید این را به هر کسی نشود گفت یا دست کم من این کار را نمی کنم کارهایت را خوانده ام و قضاوتم تنها این کار بالا نیست ولی درباره این شعر باید بگویم: نیمه دوم شعر عینیت نیمه اول را ندارد و گنگ نشان می دهد و البته به ذهن من. اینطور نیست؟
….
برای من روشن و ساده است
بودن در نا خودآگاه
سارا
لبخند مرگ بر
اشکهای گل آلود یک الهه
مریمی که معصومیت خویش به خدانیز نداد…
—————-
با احترام دعوتید به خوانش
اندوهیاد یک شاعر
و چند شعر…
سلام سارا جان
چرا جدیدا کم می نویسی؟
من هر روز میام اینجا دست از پا درازتر برمی گردم.
سلام سارا خانوم
سال ها پیش بود که با صفحه ی سایت آینه و با صدای دیوانه کننده ی شاملو با اینترنت آشنا شدم!
الان پس از سالها دوباره توی یکی دیگه از نیمه شبای همیشه بیدار زندکیم پا گذاشتم توی این سایت و پنجره ی جدیدی رو دیدم!
نزدیک ۴ سال معنی عشق رو با تمام شیرینیش و شکنجه اش دارم حس میکنم:(
بعد ۳ سالم که باهم بودیم اولا دیگه میس کالامو ندیدو الانم شمارم دیگه تو گوشیش سیو نیست:(
دیگه فکر کنم خودت فهمیدی ۳:۳۰ نصف شب بعد خوندن شعرت چه حالی دارم…
اسمشم ساره است:)
اون قدر لطیفه… که غمگین…
سلام من خیلی اتفاقی مهمون وبتون شدم…. و خوشحالم ازینکه به اینجا اومدم…. بیشتر نوشته هاتون رو خوندم و خیلی لذت بردم… ساده روان و زیبا مینویسید.
اگه دوست داشتید به منم سر بزنید…. با اجازه لینکتون میکنم و حتما بازم بهتون سر میزنم.
پایدار باشید.
منو دوباره معتاد این سایت کردی سارا:(
سلام سارا جان. خوندمت. بازم میام. صفحه ات رو فراموش نمیکنم. منتظرم.
تداعی اشک
شعر هاتو دوست دارم دوست من!
توی وبلاگم هم با اسمت می ذارم.
دنبال کتاب روباه… گشتم هیچ جا نبود .قصد تجدید چاپ نداری؟
……
روبروی دانشگاه، کتاب فروشی خانه شاعران، پاساژ فروزنده دارند
سپاسگزارم از مهربانی شما
سارا
خیلی وقت نیس به این جا سر میزنم .همون باره اول فهمیدم نمیشه از اینجا دل کند. سارای عزیزم تو یه الهه ی کامل ایرانی هستی…
تازه با شما آشنا شدم.شعرهاتون زیباست. قطعا دلی دریایی دارید.سپاس
از امروز صبح شروع کردم همه ی شعرهاتونو خوندم والان تموم شدن
به شدت دوسشون دارم
و این یکی خیلی وصف حال بود
مرسی
……….
خوشحالم
مهربانید
سپاس
سارا
عالی و بی نظیر …
سلام سارا !
شعرهات را خیلی دوست دارم.
میسد کال، سارا جان.