همهی ما زخمهایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخمهایی قدیمی
که داستان دارند
که میشود
با آنها
ما را شناسایی کرد
زخمهایی بر پیشانی
یا
بر قلبهایمان
دیدگاه ها . «زخمها»
دیدگاهها بسته شدهاند.
همهی ما زخمهایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخمهایی قدیمی
که داستان دارند
که میشود
با آنها
ما را شناسایی کرد
زخمهایی بر پیشانی
یا
بر قلبهایمان
دیدگاهها بسته شدهاند.
زخمهایم درد می کند. دردهایم درد میکند.
——
هنوز نمیدونم چه جوری میشه توی کامنت سکوت سرشار از تایید را نوشت.
انتظار نداشتم آخرش اینقدر قشنگ باشه
در زندگی زخم هایی است که روح را در انزوا
می خورد و می تراشد … هدایت
سارای عزیز
زخم هایی که دیده نمی شود جانفرساترند مثل زخم های قلب هایمان
چرا جهان برمدار میل هیچ کس نمی گردد ؟
چرادنیا به کام هیچکس نیست؟
چرا باید در انتظار نفسگیر بهار های بی بشارت کاغذی .هر سال سه فصل سخت را تحمل کرد؟فکر میکنم برنامه های روشن ودلپذیر هستی ویروسی شده اند .وارواح خبیث بی اعتمادی وطمع در جهان ما بیداد میکنند.
انگار درد مشترک آرامترمان میکند…
انگار درد مشترک آرامترمان میکند…
یه زخمهایی هم هستند که دیده نمیشن
گذر زمون پاکشون کرده
صاحب زخم حس می کنه
عینه خیلی چیزایه دیگه که دیده نمیشن حس میشن
بی ایوان به روزه
و زخم ها!
مبحث عجیبی است آن هم وقتی که می خواهی از صبحی این چنین واژه هایی برای تعریف آن بسازی.
شاید ما را او که باید از روی همین دردها خواهد شناخت.
چقدر شعر به روز کردی؟
جالبه
زخم های دل!
چه زخم های بدی!
خوب شدنی نیستن
کاش زخم دل آدمها هم مثل زخم دست وپایشان دیدنی بود..
سلام سارا
خوشحالم …از ته دل… و ممنون از م.ب حاجیانی که شما رو به من معرفی کرد…
یه وقتایی توی زندگی آدم هست که می فهمه هنوزم میشه شعر گفت…چون هنوز درد زخمها پابرجاست. بعضی روزا میترسم از عاقبت دنیا که یا زخمی نباشه یا ما سر شده باشیم…
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید. با یه شعر بروزه
به نام خدا
نکنه شما دنیا رو جدی گرفته ای؟؟؟ زمان مکان دروغ های پیاپی بی خیال بابا یه روز می میریم میریم راحت می شیم. غمت نباشه.
شعر هات رو که می خونم دلم می خواد یه ماچ آبدار از لپت بکنم!!!
تلخی و خوش طعم. مثل قهوه.
شعر هات رو که می خونم دلم می خواد یه ماچ آبدار از لپت بکنم!!!
تلخی و خوش طعم. مثل قهوه.
زمانه ای که مهم نیست دردمندی یا نه!
زمانه ای که هر کسی بی آنکه یادش بماند خراشی میگذارد بر دلت و میگذرد!
زمانه ای خندیدن و نخندیدنت برای خودت هم تفاوتی نمی کند!
زمانی ای که دلتنگی های چند ساعتی سرخوشی است!
زمانه ای که مهر هیچ بر لبانت کوفته است!
زمانه ای که …
هیچ!
فقط خواستم بدانی این دوره ارزش نوشتن و اندیشیدن به زخمهایی که فقط برای تو زخم است و برای دیگران چند کلمه ی گنگ را نمی فهمد.
همین!
خوب بود و ایام به کام!
سلام
خوب بود.
رفیق با “تو و ماه” آپم!
لینکتوم می کنم با اجازه
سلام
زخمهای کهنه و قدیمی
خودم هم همیشه به این موضوع فکر می کردم
چه خوب که تو گفتی اش و چه خوب گفتی
سلام سارا
قبل از اینکه بنویسم با نوشته هات زندگی میکردم
از اینکه راحت می گفتی دیوونه می شدم
حالا خودم هم کم کم دارم می نویسم بهم سر بزن لطفا
ما یه جمع از شاعر های خوب داربم
به اونها هم سر بزن شبیه خودتن بعضیها
خوشحالم می کنی همونایی که تو لینکم هستن بیا منتظرم
زخم ، درد معمای عجیبی است
دردناک ولی کار ساز
در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد این دردها را نمیتوان برای کسی اظهار داشت چون که عموما عادت دارند که این دردهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیشامدهای نادر وعجیب بشمارند؛اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خود سعی می کنند آن را با لبخندی شکاک و تمسخر آمیز تلقی کنند.
در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد این دردها را نمیتوان برای کسی اظهار داشت چون که عموما عادت دارند که این دردهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیشامدهای نادر وعجیب بشمارند؛اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خود سعی می کنند آن را با لبخندی شکاک و تمسخر آمیز تلقی کنند.
Jingo0l_boy@yahoo.com
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.کورش بزرگ