رضا پلنگ

رضا پلنگ
دیوانه‌ی محله‌ی ما،
همیشه ایستاده
به ماشین‌هایی که می‌روند
می‌گوید
نروند
به او سلام می‌کنم
دور از امپراطوری خود
انگار ملکه‌ای باشم
تا کمر خم می‌شود
بلند و بی‌خیال
جوان‌های کوچه می‌خندند
طوری که خیال می‌کنم
باز شعری گفته‌ام

20 دیدگاه دربارهٔ «رضا پلنگ»

  1. سلام دوست عزیز
    بعضی ها معلوم نیست چرا… زیبایی زا دوست دارم و واقعن فکر کردم رضا پلنگه
    در ضمن من مدت هاست لینکتون کردم ولی شما… در صورت امکان…
    با یک داستان جدید به روزم خوشحال می شم نظرتون رو در اونجا ببینم

  2. — مالنا — را دیده ای؟
    یک شاهکار در زمینه ای که به دردت می خورد البته آرش احتمالادیده باشد که عاشق شده ولی اگر عاشق نشده ای حتما ببین… مطمئنا شما دست تان پر تر است ولی اگر گیرتان نیامد می توانم بفرستمش.
    فهمیدید که مالنا اسم یک فیلم است؟

  3. تا سالها پسرهای محل به من می گفتند فاطی پلنگ …
    هنوز هم وقتی از کوچه های کودکی می گذرم … اگر که بگذرم … صدایی می گوید: هی! فاطی پلنگ.
    چنگالهایمان اما جز خودمان را ندرید
    لیلای لیلی

  4. خوش بحال دیوانه محله شما، که همیشه ایستاده است…
    نگاه کن!
    شهر تاریکست.
    چراغی روشن نیست.
    کسی امشب! به فکر صبح فردا نیست.
    اگر نامه ای برای امشب! را خواندی، به ایران من نیز سر بزن

  5. دیدِ شاعرانه.
    همین.
    عرق ریزانت ثمری رشک برانگیز داده است سارا.
    وقتی که هستی ِ انسان همگی شعر می شود.
    دوستی داشتم به بلند بالایی ِ شما
    معرفی نامه ای برایم نوشت به فرماندار ِ شهر٬ با این آغاز:
    از فلانی ( جوراب فروش ِ سابق ِ این شهر )
    به آقای فرماندار…
    درخواستی رسمی که سایه ای از شهر در سطورش دلربایی می کرد.
    خرسندم که هستی و هستی ات ما را بردبار می کند.

  6. salam , kheily etefaghi ba in blog ashna shodam , onam bekhatere inke dashtam donbale axi ba mozoo’e sara tooye google migashtam haminjoor ke ax dasht load mishod ye nim negaahi be blog kardam , kam kam be nazaram jaleb omad , akhe khodam ham kambish ye bloge mohaghar daram , dar har soorat khoshhal shodam , mersi , shahab

  7. سلام سارا خانم
    مجید هستم . اواخر پارسال بود که با آینه شما آشنا شدم . واقعا” کار زیبایی بود . بعد از شماره آخر هنوز منتظر شماره جدیدش هستم اما ….
    چرا این کاره زیبا رو ادامه ندادی؟ باور کن کمتر دیدم تو یه سایت اینهمه احساس باشه . البته بازم جای کار داشت میشد بازم گسترش پیدا کنه اما شما خیلی زود مخاطباتون رو تنها گذاشتید .
    امیدوارم جوابه میل من رو به عنوان یکی از مخاطبهاتون بدید .
    شاد و پیروز و برقرار باشید

  8. تبسمی بر لب
    و نیمه دلی آفتابی
    اما
    در دوردست های روح
    بارانی
    بی امان می بارد
    و هراسی
    به اندازه ی ابدیت
    فاصله ی این دوگانگی را
    رنگ خاکستر می زند
    ………………
    مرسی از نوشته های زیبات

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.