18 دیدگاه دربارهٔ «فردا روز دیگری است»

  1. «این نوشته ها را دوست دارم.»
    من می گویم. منظورم نوشته های سارا محمدی است که صفحه اش باز است.
    «روزهای سختی است.»
    همکارم می گوید. چای می نوشد.
    «سالهای سختی است.»
    من فکر می کنم و چای می ریزم. از فلاسک چای که یک روز یکی به من هدیه داد.

  2. سلام سارا خانم
    خیلی مینویسی این طور می شود.
    ببین خیلی تصویر قشنگی است ولی شاید ….نمی دانم ها… ولی شاید به خاطر زیاد نوشتن یا زود به زود به روز کردن است که داری تصویر و شاعرانگی های خوبت را حرام می کنی. ببین این تصویر الان ابتر است. ناقص است. قبول دارم که زیبا و جا دار است . یعنی به تنهای می تواند ذهن را به پیروی از منطق پنهان شعر دعوت می کند. ولی این تصویر ها اگر در یک شعر بلند کار شود خیلی بهتر است.

  3. سارا..!
    سارا گفته بود آینه گردگیری میشه!
    ….
    ….
    سارا می تونست نگه آینه رو گردگیری می کنه!!

    …سارا می تونست قول نده!
    چقدر سارا عوض شده!
    من سار رو نمی شناسم.
    شما چی؟؟
    راستی….
    سارا خودشو می شناسه؟!

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.