آینه

Ayene.gif
به عشق
به آزادی
راه‌های بسیاری هست
به صلح
به انسانیت نیز
گم نکن واژه‌های دلت را
خط نزن شعرهای بی‌شمارت را
که یکی شعر‌شکن
که یکی واژه‌سوز
خسته‌ام، خسته
مرا بنواز
مرا بساز
سارای پنج سال پیش یا بیشتر
می‌خواهد سالِ نو برود سراغِ گردگیریِ آینه، بغضش اگر شکست برو نیاورید.
سکوت بی‌بها و بهانه نیست.

دیدگاه ها . «آینه»

  1. سر سال تحویل داشتم به این فکر میکردم که بهترین سال تحویلو سال ۸۱ داشتم با آینه که فوق العاده بود واقعا اینو میگم هیچ سایتی و به اندازه آینه دوست ندارم سارا جان خیلی خوشحالمون میکنی اگه دوباره برقرارش کنی
    موفق باشی و سال خوبی در انتظارت باشه

  2. گرد گیری خیلی خوبه! ولی هیچ وقت انگار نمیشه از دل جوری گرد گیری کرد که پاک پاک بشه! شاید لک ها رو بتونی بگیری ولی دوباره که گرد بشینه روش …همون لکه هایی که دفعه اول پاک کرده بودی بیشتر و بزرگتر خودشون رو نشون میدن….( راستی با اجازه لینکت رو اضافه کردم.)

  3. باب دیلن میگه:انسان پیشرفت می کنه و میره٬ اما رو به عقب.
    بن بست این روزها برای همه ی ما قابل درک است .هر روز که می گذرد انگار تکه ای از وجود ما را با خود می برد٬ آغاز هر سال و اندوهی که چشمهایت را خیس می کند.
    مقاوتی دیرینه هست در آدمی که هرگزا زوال را تاب نمی آورد٬ جنگ است و دنبال راههای تازه برای صلح می گردد٬ همیشه راههایی برای رفتن هست٬ به جستجوی واژه های دل بر می آید٬
    خسته ام – نازم کن – سازم کن.
    جستجوی تو ثمر داده است٬ گمشده ات را یافته ای حالا٬ از سالها پیش بیرونش کشیده ای٬ و آنقدر زیباست که بخاطرش شکستن بغض شرم آور نیست…
    این زیبایی ی توست سارا – که سراغ آینه می رود –

  4. سلام سارا خانوم محمدی…من از شعرهای شما تو وبلاگم خیلی استفاده کردم…البته بی اجازه….ولی خب نمیدونم چرا روم نمیشد ازتون بخوام نوشته های منو بخونین…اگه این کارو انجام بدین و نظر بدین خوشحالم میکنین….سال نو مبارک!

  5. سارای پنج سال پیش.
    معصومیتی که انگار از دست رفته است.محاکمه ای که اینجا رخ می دهد و شاعر خودش آنرا برگزار می کند٬
    کیست که از آینه می گریزد؟کسی که از نگریستن به خود شرم دارد.یا کسی که اصلا خود را از یاد برده٬ که کیست و کجا ایستاده است.
    سارا به گرد برگرفتن از این آینه دعوت مان می کند٬ به بازگشتی به زیبایی های خودمان ٬ آن زیبایی شاید که در هیات کلمات نشسته است٬ آن واژه های دل٬ و شعرهای بی شمار ٬
    خطشان نزنیم . جلایشان دهیم و بگیریمشان در برابر جهان.

  6. سلام …
    خیلی خوبه .عالی
    یاد اونروزی که خودمو تو اینه شما تماشا کردم بخیر ….
    وطنم انجاست
    همانجا که مادرم …..
    (((
    رو میکنم به اینه
    رو به خودم داد میزنم
    ببین چقدر حقیر شده
    اوج بلند بودنم ….
    دنیا بزرگ و باز نیست …. بله برای موندن و سکنا گزیدن اصلا بزرگ و باز نیست … اما مطمینا پلکان بزرگ و بازی برای رسیدن به مقصد نهایی هست ….
    )))

  7. چه خوب می کنی. آینه بیش از اینها حق دارد…
    گفتی آینه و باور کن شانه هایم را لرزاندی. مرا هم بردی به چند سال پیش گمانم چهار سال.سالی که من با آینه ات آشنا شدم…
    می دانی سارا! گمانم عاشقی…
    عاشق کسی همین دور و بر ها.نزدیکتر به خودت و نزدیک به خیلی های دیگر…
    عاشقی. عاشق.
    و عاشق بودن ادعای بزرگیست!!!
    شادزی…

  8. سلام
    این اینه نیست که غبار میگیره هرگز
    بلکه این چشمای ماست که روشونو غبار گرفته
    باید چشمامون رو از گرد و غبار بشوییم
    چشمها را باید شست
    جور دیگر باید دید

  9. سارا کوچولوی بی آینه حالش چطوره؟ به نظر تو الزامی هست که وقتی بزرگ شد بزنه آینه رو بشکنه؟ خبری از این دیوونه هه نداری؟ خارجکیش اومده. اما هنوز دیوونه بازیهای فارسیش شروع نشده.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.