دلتنگی

شیر را سفت می‌کنی
در را می‌بندی
چراغ را خاموش می‌کنی
پرده را می‌کشی
مدادت را پرت می‌کنی پشتِ تخت
تلفن را قطع می‌کنی
پتو را می‌کشی رویِ سرت
در تاریکی
یک جفت چشم خیره نگاهت می‌کنند

6 دیدگاه دربارهٔ «دلتنگی»

  1. سارای عزیز،
    می دونم که تبریک سال نو، اون هم پای این نوشته، کار غریبیه. ولی… .
    … امیدوارم که سال و بهار خوبی پیش رو داشته باشی.
    اگر که می دونستم، یه کاست با یه موسیقی ملایم می آوردم که ملودی و مونس لحظه ات بشه. یا…، یا شاید هم رادیو رو رو بی بی سی تِری تنظیم می کردم که اینجا مونس شب و روز منه.
    اوپس…
    گفتم بی بی سی تِری، به خاطر آوردم که این چندتا لینک رو به عنوان هدیه برات دست چین کرده بودم. امیدوارم که خوشت بیاد:
    http://www.bbc.co.uk/radio/aod/radio3_aod.shtml?radio3/nightwaves_mon
    http://www.bbc.co.uk/radio/aod/radio3_aod.shtml?radio3/nightwaves_tue
    http://www.bbc.co.uk/radio/aod/radio3_aod.shtml?radio3/nightwaves_wed
    http://www.bbc.co.uk/radio/aod/radio3_aod.shtml?radio3/nightwaves_thu
    http://www.bbc.co.uk/radio/aod/radio3_aod.shtml?radio3/nightwaves_fri
    http://www.bbc.co.uk/radio3/nightwaves/

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.