حباب شیشه‌ای

silence.jpg
یک میگو کنار شومینه
سرمای هزار اقیانوس سرمه‌ای در دلش
نه گرم می‌شود
نه تکان می‌خورد
سیاه چاله‌ای قلب سپیدش را
از سینه‌ی او بیرون کشیده
یک صداست
می‌گوید
“تا این جا آمدی دیگر بس است”
تمامش کن
صداهای دیگر دیر و دورند
میان شعله‌ها
صورت خواهرانش را می‌بیند
ویرجینیا
فروغ
سیلویا

دیدگاه ها . «حباب شیشه‌ای»

  1. بهترین درود هاو خسته نباشی ها برای تو دختر خوب که باعث افتخار همه ما به ایرانی بودنمون و اینکه افرادی مثل تو را در اغوش گرم میهنمون داریم میشه
    راستش من دوست دارمکه یه چیزیرو تو بچه های وبلاگ نویس باب کنم و اونم اینکه
    اگربرامون امکانش هست گزیده ای از بیو گرافی خودمون و در صورت امکان یه عکس ساده رو تووبلاگ بذاریم تا تجسم کاملی از ما به وجود بیاد و حسی رویایی رو به خوا نندگانمون که سرمایه اصلی و دلخوشی ما هستن تقدیم کنیم امید وارم که منو دراین هدف یاری بدی ……..در ضمن اگر از بوته یاس من هم گلی بچینی خوشحال می شم

  2. هرشب خواب هزار پری دریائی ی را می بینم که از کف دریا زاده می شوند ،
    و خود را به کنار سکوئی می رسانند تا قدم بگذارند بر کوچه های آسمانی شب من .
    .
    .
    .
    منتظر بامدادم
    تا پایان دهد رقابت کوچه های آب را با کوچه های آسمان .

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.