پیِ زیباترین برگِ باغهای فشم میگشتیم
ما سه نفر بودیم و یک چتر،
اندازه بود
با هم خرمایِ کرمانی و شاهدانه خوردیم
باران دیوانهوار میبارید
گوسپندها و سه سگ گله
همراه چوپانی نجیب از کنار ما رد شدند
ما یک نفر بودیم
یک برگ
دیدگاه ها . «زیباترین برگ»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام دوست عزیز بسیار زیبا و دلنشین نوشتی ولی افسوس که برگ تنها اسیر دست باد است و هر دم به سویی و دل نمی توان به راه داد. تو را چشم انتظارم تا مرا یاری کنی.
سلام دوست عزیز بسیار زیبا و دلنشین نوشتی ولی افسوس که برگ تنها اسیر دست باد است و هر دم به سویی و دل نمی توان به راه داد. تو را چشم انتظارم تا مرا یاری کنی
سارا این عکس هایی که می گذاری خیلی احساس شعرهات رو بیشتر می کنه و قشنگ ترتر.
موفق باشی
تغییرات جواب داد.
ببین. اومدی و نسازی. بلخره ۳ نفر بودی یا یه نفر. ببینم این موزیک مال وبلاگ توی؟ حیف که آدام با شخصیتی هستم و الا می دزدیدمش.
جفت می آییم .
تک بر می گردیم.
مثل آن برگ پاییزی.
سلام دوست عزیز سطر (ما سه یک نفر بودیم یک برگ )پر از حرف کار قشنگی بود .
بامترسک به روزم /سبز باشی برگ.
زیبا و سرشار از اندوهی زیبا تر…
.. -;{@ < نقاشی که میتونم بکنم