دیر است
دو سه شعر باید رفو کنم،
برای یک مجلهی ادبی
حرفهایی است
باید درز بگیرم
برای سر مقالهی یک روزنامه
و چند حرف حساب
که به زحمت انگشتانه باید
به سرشانههای یک سردار
وصله کنم
زخم سرانگشتانم دهان باز کرده
شعر تو باشد برای فردا
مبادا لک خون بماند رویش
و هر چه بگویم به تنت زار باشد
فردا بیدار خواهم ماند
فردا شعر تو را
بهترین شعر را
خواهم گفت
دیدگاه ها . «شعر هر شب من»
دیدگاهها بسته شدهاند.
:)
شب که میخوابی /
مراقب باش واژه ها از ذهنت فرار نکنند /
نه که خیلی مهم باشند
می ترسم مزاحمت خوابت شوند!
http://www.werneveshteha.blogfa.com
تو کیستی ای غریبه؟
سارا خانم گرچه من دیگر به شعر ایمان ندارم اما هنوز شعرهای تو را که می بینم بر سر ایمانم چو بید می لرزم.
به به چه ظرافتی و چه حس لطیفی.
زیبایی در سادگیست و این خصیصه در کسانی بروز می کند که به مرحله ی خود انگیختگی زبانی رسیده باشند سایت ادیبان به عنوان سایت شخصی وحید ضیائی و سایت
ادبیات معاصر و محلی برای گفتمان دوستان اماده ی دریافت اثار و نظرات
شماست .
در این سایت شما میتوانید ارشیو غزلها ترجمه ها مقالات ظنز و
مجموعه های منتشر شده را بخوانید.
منتظرم
ممنون بسار بابت ادرس. من نیز خود فقط یک مبتدی در ان قسمت هستم که دوباره به خواندن ان اغاز کرده ام . خوشحالم از انچه خوشم می اید نیز به ان زبان بیان میخوانم. بسیار ممنون. امیدوارم ادامه بدهی . خیلی خوب است.
تمام شب را خوابیده ای
خون قطره قطره از وجودت تهی شده است
بیدار نمی شوی دیگر
تمام کارهای تمام شدهء دیشبت روی میزند
اما
از شعر من اثری نیست
ای کاش
ابتدا من را آغاز می کردی!
گاهی در این قحطی شعر چیزی می بینی که حسی عمیق به تو می دهد. تازه ماندهای تازه می کنی احساس را
فردا
من از خجالت سرخ خواهم شد .
کاش
با همان سرانگشتان زخمی ات ،
می آراستیم.
سکوت شاید
شایسته تر می بود!
بهترین شعرم
بماند برای بهترین روز
که شاید همین فردا باشد!
فقط…
تو بمان!
“agar che man digar be she’r imAn nadAram”
doost-e man, imAn be she’r dAshtan, andieshe ey bAtel ast. sh’er maktab-o marAm niest, she’r bayAn-e honar-i-e shA’er ast.
agar she’r rA bar sar-e bey-ragh alam konanad, An digar she’r nist. agar she’r dastmAy-e gorouhey az barAye hamle- va enghelAb gardad, An moshkele peyrovAn ast, she’r che talkh -o- che shirin-e An, maktab-o marAm nist.
had-e aghal in chonin ast k-e man she’r rA dideh-am, in chonin ast k-e she’r hA iy An chonin dar A’mAgh-e dafAter-e adabie khAk miekhorand.
ezzat ziAd.
چه وب لاگ زیبایی…
عجب غوغایی می کند این شعر…
حسادت نمی دانم ، اگر می دانستم بی گمان هم الان وقتش بود. ستایش بس نیست. به سراینده ی چنین شعر نابی باید حسادت کرد.
می شود فردا چشم های مرا هم کنار بگذاری؟ من می ترسم… و ترسم از حدود شعرهای تو می گذرد… چرا ؟
شعر زیبایی بود.و بند سومش (و چند حرف حساب..) واقعا ناب .
شاعری وام گرفت شعرش آرام گرفت/چه ربطی داشت
اینجا بااین نوشته ها با این آهنگ و طراحی چقدر به دل می شینه!!!
سلام سارا خانوم خوبین خسته نباشین وبلاگتون
خیلی رومانتیک هستش موفق باشین….
میتونم یه لینک به وب شما بدم
در ضمن اگه میتونین به منم سر بزنین و
کمکم کنید ممنون میشم
تا بد….