شهر آرام است!
با قائم مقام هایی سرگردان
که دستمال هایی آماده تپاندن در گلو
در دست دارند.
دکتر ها می گویند
دهانتان را با پارچه تمیز ببندید…
13 دیدگاه دربارهٔ «وبا»
دیدگاهها بسته شدهاند.
شهر آرام است!
با قائم مقام هایی سرگردان
که دستمال هایی آماده تپاندن در گلو
در دست دارند.
دکتر ها می گویند
دهانتان را با پارچه تمیز ببندید…
دیدگاهها بسته شدهاند.
مثل همیشه کنایه امیز.خوشحالم که برگشتی.:)
همه چیز آماده است
وسایلتان را جمع کنید
اندکی بعد قایم مقامی در شهر نمانده است
شاید به جز اندکی هنوز هم در جرگهء
انسان مانده
کودک اشک میریزد
مادر تنها مانده!
و خدا هر چند تلخ لبخند میزند
هیچ کس پیروز نشد…
تو هم نیامدی.مهم نیست تنها می روم.تنها روی ماسه ها خواهم رفت.تنهای تنهای تنها
تو هم نیامدی.مهم نیست تنها می روم.تنها روی ماسه ها خواهم رفت.تنهای تنهای تنها
و چشمهایمان را نیز میبندند !!
ز ی ب ا
بالاخره آپدیتید. :)
سیاست که به پیکر شعر هنرمندانه تزریق شده…
:)
سلام دوست عزیزم..خیلی عالی بود…خوشحالم که با صفحه ی جالبتون آشنا شدم. پیش ما هم بیای خوشحال میشیم.
سلام نازنین!خیلی وقت است می آیم این جا! بیشتر از خود تو!! می دانم…می دانم..سرت شلوغ است و …. اما بیا جلو در گوشت چیزی بگویم! :بهانه نیاور!! بنویس!! کشتی این دل ما را!! …شاد زی.
می دانم در دنیای واقعی چطوری اما در دنیای مجازی که سهروندی جدی ، کوشا و بی ادعا هستی …
نثل ما چون تو چه کم دارد
روحم تازه شد
چقدر دلم میخواست میدیدمتان
حرف برای گفتن بسیار است
بوی لورکا می آید
بوی تعهد و عمل
همان بوئی که من دوست دارم