سلول های زنده ی ِ بدن ما

کاش می شد
حال محبوبه
یا کاوه و هستی را
پرسید از مورچه
افقی سبز را
با قدم های نمکینش
رد می کند
از عمودهای آهنی
بی وقت ملاقات
مورچه!
مورچه یِ زیبا
مورچه یِ آزاد
سال نو مبارک

دیدگاه ها . «سلول های زنده ی ِ بدن ما»

  1. من این متن را در گویا خواندم ! کلماتی نوشتم ! و بعد از چند لحظه پاکش کردم ! حالا نتیجه ء صبرم را کلمه کلمه می نوشم !
    شجاعت را !
    سادگی را !
    زندگی را !
    مرگ را !
    زیبایی را !
    نمایاندن زشتی را !
    شعر سارا را !

  2. …اما من راجع به گیاه نوشته ام.گیاهی که در سلول میروید ،در زاویه دیوار و زمین و اگر چه سبز تلخی در رگهایش جاریست سبزی بی رنگ و نازک اما به چشم زندانی در سلول انفرادی معجزه است …اما فکر میکنم تصویر تو و حکایت مورچه زنده تر است با تحرکش حس حرکت را حتی در سلول تنگ القاء میکند…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.