خواهش

دوست دارم پاگرد آرام باشد، جایی برای دوستی، جای اندکی برای زنده بودن.
برای بهانه های کوچک خوشبختی…
هرکس به دل خودش بیاید و اگر به دلش ننشست برود…هیاهو برای هیچ نباشد.
این حرف های تازه گاهی پر از موسیقی است…انگار کسی از راه پله ها رد شود
و ترانه ای را زمزمه کتد…
خواهش می کنم پاگرد را…
چه می دانم اصلا !
گفتن ندارد!

15 دیدگاه دربارهٔ «خواهش»

  1. سارا ! اینجا را راه پله ای تنگ مخواه !
    اینجا را پاگرد راه پله ای ندان !آرزو دارم اینجا روزی گذر گاهی باشد برای نوع بشر.شعر هایت به زبانهای مردمان جهان ترجمه شود/و به هر زبانی خوانده شود.شعرت گاهی شانه به شانه ء ناظم حکمت می ساید٬عاشقانه هایت همسنگ نروداست ٬گاهی هم بوی فروغ می دهد
    و گاهی شبیه استعاره های لورکاست
    سارا هر که نداند …… که هر کلمه شعر …..چه می دانم اصلا !گفتن ندارد!
    شعر بگو شیره جانت را به زبان بیاور و بگذار چون آفتاب و مهتاب بر همگان بتابد
    شعرت را برای همگان بخواه برای همگان بگو !هر چه بالاتر پرواز کن !

  2. یک پاگرد ِ کوچک و جمع و جور، بی هیاهو، جایی برای دوست داشتن، اندک جایی برای … .
    «پاگرد» برای در کردن ِ خستگی است: این را هرگز فراموش نکن.
    به «برکه های ِ آینه» سر به زن.

  3. خواهش؟!
    بازم خالیم!
    نمی دانم چرا.
    ولی … این حالت را به هیچ عنوان دوست ندارم… که بخواهم و نتوانم!
    به دل خود میاییم … اما به زور میرویم!
    … انگار کسی از راه پله ها رد شود و ترانه ای را زمزمه کند… و در آخر … به پاگرد رسد.
    میخوام مستقیما بهت بگم زیبا مینویسی… ولی نمیشه!
    …باد تندی وزید … .

  4. سارا می‌گوید :
    راه پله های بسیاری
    به بام های بلند پر باد بسیاری را
    هنوز نیازموده ایم…
    در پاگردها به هم خسته نباشید بگوییم…
    ما حرف سارا را
    آویزه‌یِ گوش می‌‌کنیم

  5. سارای عزیزم
    چیزایی که میخوام بنویسم شاید از زاویه دید من باشه و خواهرانه فقط نظرمو میگم .
    . . یک روز داشتم نقاشی میکشیدم . . . از اون روزایی بود که تو دلم انگار یه جونور بالداری زندانی بود و میخواست بپره بیرون . ولی هر چی میکشیدم اون نبود . . . میدونی . پرنده خیلی خجالتی بود و از چیزایی مثل دروغ حسادت خودنمایی و چاپلوسی میترسید . بقیه . . که عاشق جلب توجه بودن بعد از کلی گریم و آرایش میپریدن رو کاغذم و کثیفش میکردن . . اینه که بهش یه قولی دادم . . که به هیچ کس نشونش ندم . بعد که آزاد شد گفت منو قاب کن تو اتاقت . هر کس خودی نباشه اصلا منو نمیتونه ببینه و راحت از کنارم میگذره . از اون زمان پرنده با آسودگی داره زندگی میکنه . حتی بعضی روزها خودم هم نمی بینمش.

  6. به پاگرد که می رسیم اندکی تامل می کنیم ،نفسی تازه می کنیم، اگر پنجره ای بود،شاید کمی هم بیرون را تماشا کنیم و به امید نزدیک شدن به مقصد نگاهی به بالا می اندازیم.
    و آنگاه که امیدی به مقصد نداریم پاگرد برایمان واحه ایست در کویر.به امید نسیمی… ترنم ترانه ای… یا آوای دلنشین سلام رهگذری.
    تصور پله بدون پاگرد سخت است.نه ؟

  7. پاورچین در پاگرد قدم می زنیم
    مبادا پا روی دل کسی بگذاریم
    دل خود را به دریا می سپاریم
    شاید دریا دل شویم
    شاید سبکبال شویم
    در پاگرد گردگیری می کنیم دلمان را
    در پاگرد بخشش و ایثار را تجربه می کنیم
    هیچ می شویم
    هیچ کس می شویم
    همه چیز انگار تلاش هایی بیهوده است
    نمی دانم
    نِ .. می.. دا… نم……

  8. با عرص سلام خدمت صا حب پاگرد
    بنده هنوز فرصت نکردم نوشته های پاگرد را مطالعه کنم اما همین که وارد پاگرد شدم موسیقی زیبای پاگرد نظرم را جلب کرد
    اگر براتون ممکن است در حق بنده لطف بفرمایید و آهنگساز این اثر را به بنده معرفی
    کنید
    از لطف شما سپاسگذارم
    مقتدر

  9. سلام
    من برای اولین بار به سایت شما اومدم
    بسیا زیبا و باشکوه هم طراحی وهم شعر های شما دوست دارم یکی از طراحی هایم را به شما تقدیم کنم اگر دوست دوست داشتید با من تماس بگیرید
    زیبا بود زیبا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.