باورت شد ؟
تو که نمی دانی اش!
می دانی ؟
پس دیگر چطور می توانی باورش کنی!
نیاز داری به باور چیزی ؟
مگر آینه نداری یا برکه ای صاف !
چشم هایت…
این همه آواز….
دست هایت…
این همه رنگ …
و
زبان !
باورت شد ؟
تو که نمی دانی اش!
می دانی ؟
پس دیگر چطور می توانی باورش کنی!
نیاز داری به باور چیزی ؟
مگر آینه نداری یا برکه ای صاف !
چشم هایت…
این همه آواز….
دست هایت…
این همه رنگ …
و
زبان !