دارد تلویزیون نگاه می‌کند

روغن خوب داغ شده است
کوکو را می‌گذارم
پیشبندم را می‌بندم
ریمل می‌زنم
با قابلمه‌های سیاه و لیوان‌های کثیف
از در پشتی فرار می‌کنیم
۲۲ دی ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «دارد تلویزیون نگاه می‌کند»

  1. از در پشتی فرار می‌کنیم
    همه ما باید یه روز به این جرات برسیم
    آره باید فرار کرد ..
    زیبا و کو بنده مثل همیشه ..
    یک نکنه!
    سارای عزیز می بخشی اینجا پیغام میدم برای حادثه سقوط هواپیما ارومیه شعر بگو … از اون شعرای کوبنده ات …
    آیلین و سوین گشاده فکر به همراه مادر و دو مادر بزرگ خود جانشونو از دست دادن پدرشون از همکاران ماست از حالا تا همیشه چشمانم پر از اشک است
    سوین ۴ ماهه …

  2. سلام و درود…
    من خوشحالم که مثه همیشه سرحال می نویسی…
    مرسی
    دوس داشتم روزی برسه که به وبلاگ من هم سری بزنین…
    زیبا بود مثه همیشه یتان

  3. تصویر جالبی ست.
    فرار
    با آرامی و پس از آنکه همه ی کارهایت را
    وظیفه ات را
    برای اخرین بار تمام و کمال انجام داده ای.\
    …………
    از آن نظر نگران نباشید
    خاطر جمع
    سارا

  4. سلام
    با شعر شما زمانی اشنا شدم که در کوه پایه های زردکوه در کنار ایل بختیاری خدمت می کردم.
    بعد از ظهر ها سیگارم رو بر می داشتم و کتاب شما رو.رو به سیاه پادر های عشایر.و دختری که متولد ۱۳۷۲ بود
    همین
    موفق باشید.
    درباره کارتون فقط باید بگم به مخاطب عام هم می چسبه.
    …………………
    چه کوه پایه های خوبی
    خیلی خوش حالم کردید
    سپاس گزارم
    سارا

  5. سلام سارای عزیز
    چه خوب که بالاخره آمدی
    سوالی داشتم..محبت میکنی
    پاسخ بدی..
    موسیقی وبلاگت..مخصوص خودت ساخته شده؟کسی اجازه استفاده نداره؟
    ……….
    سلام
    نه این موسیقی برای فیلم قرمز ساخته شده
    :)
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.