حُسن یوسف

به اخبار شام‌گاهی کاری ندارد
وقت آفتاب
برگ تازه می‌دهد
وسط برگ‌هایش شرابی
کناره‌ها‌ سبز
۱۷ مرداد ۸۸
HosneYousef880517.jpg
آن سرباز را یادم نرود در سیبری با انگشتان قطع شده‌اش روی تکه چوبی کلاویه‌های پیانو را کشیده بود و پیانو می‌زد، کامو تعریف می‌کرد. چشم‌هایت را ببند، صدای موسیقی را می‌شنوی؟
یادت هست آن اجرای کرگدن را؟ آخرش بازی‌گری از تماشاچی‌‌ها می‌خواست انتخاب کنند و به یک گروه بپیوندند، ما دو دسته شدیم یک عده آن سو، یک عده این سو.

دیدگاه ها . «حُسن یوسف»

  1. گاهی بعد از تمام نگرانیها و دلشوره های روز، سری به اینجا میزنم و آروم میشم کمی. نمیدونم چی داره این صفحه که اینقدر هماهنگ و آرامش بخشه. مثل یکی از اون خونه های قدیمیه با حوضی آبی رنگ در وسط حیاط و درختانی دورتادور و البته با گرمای حضور مادربزرگی مهربان. خوشحالم که هستی
    ……………………….
    .خوشحالم که هستی
    زنده باد
    سارا

  2. ای عشق ای عشق
    چهره سرخت پیدا نیست
    غبار تیره تسکینی بر حضور وهن
    و دنج رهایی بر گزیر حضور
    ای عشق ای عشق
    رنگ آشنایت
    پیدا نیست
    ……………..
    می شناسمت
    درود بر تو
    سارا

  3. هه هه! یادمه اون اجرا رو. من هم رفتم. دوستم پیام توش بازی کرده بود فکر می کنم برانژه رو بازی می کرد. آخرش هم مدیا کاشیگر رو دیدیم اون گوشه ایستاده بود. یادش به خیر! من رفتم توی گروهی که کرگدن نمی شدند. لحظه ای ایستادم بعد ولی منصرف شدم رفتم و کرگدن شدم!

  4. سلام.
    شعر ها و نوشته هایتان بی اندازه زیبا هستند. همچنین موزیک بک گروند.
    اگر بخوام این موزیک پیانو رو داشته باشم از کجا باید تهیه اش کنم؟ شما براتون امکانش هست لینک دانلود این موزیک رو بذارید؟ سپاسگزارم
    ……………..
    نوشتم زیر گوشواره ها
    سارا.

  5. سلام،
    نوشته‌هات خیلی آرامش بخشه.
    موزیک پس‌زمینه محشره مخصوصاً اینکه فضایی را بوجود آورده که کلمات را به رقص وادار می‌کنه.
    در یک کلام هارمونی کامل.
    موفق باشی.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.