دیدگاه ها . «یک ساعت دیگر، صبحانه»

  1. روزی مقداری چای از درون فنجانش نوشید،فنجان را کنار زد و گفت:
    -مزه ی پنجره می دهد!
    هم «فرمینا دازا» و هم پیشخدمت ها مبهوت به او نگریستند.تا آن لحظه کسی نشنیده بود پنجره به جای چای دم شود.البته پس از نوشیدن چای، همه به این نتیجه رسیدند که چای ، طعم پنجره دارد.
    گابریل گارسیا مارکز/عشق سال های وبا
    وب سایتت بی اختیار مرا یادش انداخت!

  2. تنها کنار این کاج بی‌نشان
    امن است
    در شهر ِ آتش‌گرفته.
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    دعوت به مراسم نقد و بررسی “تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار”
    با حضور مهرنوش قربانعلی، شیوا فرازمند و آرش نصرت‌اللهی
    …………..
    سپاس از دعوت
    سارا

  3. سلام سارا بانو
    عکس‌هایت را دوست دارم. نور خیلی خوب تویشان می‌رقصد. چنین عکس‌هایی را می‌شود “سیاه و سفید” هم دید، حتی با تاءثیر بصری عمیق‌تر.
    ستون سمت چپ به‌نظرم اضافی است. بی هیچ کارکرد خاصی فضا را تقسیم کرده. ستون را اگر حذف کنی لطمه‌ای عکس که نمی‌خورد هیچ، که تمرکز را هم روی نور و چراغ (فضای اصلی) بیشتر می‌کند.
    جسارتاً عرض کردم البته بانو!
    ….
    مهربانی تبسم عزیز
    سپاس و سلام
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.