اردی‌بهشت هشتاد و نه

پاییز کارش را بلد است
پس از این همه پاییز
من هم
چیزی در چنته دارم
پس باز هم بازی در آور
برو سینما
برو سفر
با شعرهای نگفته‌ی من
قبول
تو ما را زدی
به همه هم بگو زدی*
ما هم برای خودمان اردی‌بهشتی داریم
سارا محمدی اردهالی
۱۲ آذر ۸۸
اشاره به دیالوگی از فیلم قیصر*

دیدگاه ها . «اردی‌بهشت هشتاد و نه»

  1. سلام بر شما
    من عاشق کیمیایی و فیلم هاشم فقط و فقط به خاطره دیالوگاش / گاهی داخل سینما چشم هام رو می بندم و فقط گوش می کنم بی خیال فیلم…
    در مورده شعر هم فکر می کنم مثل یک پازل بود پازلی که یک تیکه بزرگ و شاید مهم آن نبود
    ………………………………
    این خوب است یا بد ؟
    سارا

  2. سلام و سپاس
    یک سوال دارم که دوست دارم پاسخش را از زبان خود شما بشنوم. بعد از خواندن مجموعه شعر شما و بخصوص چند تا از شعر ها ی این مجموعه و البته شعر بالا از خودم پرسیدم که آیا من مخاطب این شعرها باید به همین قدر از شعر بودگی که در این شعرهاهست اکتفا کنم ؟! و اگر انتظارم از یک شعر بیشتر از این باشد آیا انتظار به حقی است یانه؟ انتظاری که در شماری از کارهای دفتر شعر شما تماما برآورده می شود مثل شعر اردیبهشت تهران(مادر بزرگ/ اردی بهشت ماه/ در خیابان پهلوی..) و در برخی از شعر ها مثل شعر بالا مخاطب هنوز سیراب نشده شعر به آخر می رسد،و این مثل پاشیدن لیوانی آب است به حریق یک جنگل یا به عطش قدیم یک کویر!
    با سپاس و احترام
    ………………………………………..
    سلام
    اگر درست متوجه پرسش شما شده باشم
    باید بگویم نمی دانم
    من می نویسم
    شما می خوانید
    لابد کسی هم هست که پرسش ها را پاسخ می دهد
    اما تنها می توانم بگویم من تنهایی نمی توانم یک کویر را سیراب کنم
    این روشن است
    سپاس گزارم
    سارا

  3. سارای مهربان، دلتنگی شاید زمستانی است در انتظار یک لحظه بهار….. با آرزوی سبزترین اردی بهشت برای تو و شعرت.
    همیشه می خوانمت.
    ماندانا
    ……………………
    سلام ماندانای نازنین
    مهربانی
    سارا

  4. سلام خوبی.خوشحالم که وبلاگت یکی از وبلاگهایه برتر انتخاب شده.اما چرا این نامردا وب گروهی منو تایید نکردن.آخه چرا ما که خمیشه مطلب جدید مینویسیم.شاید ساعت به ساعت یه ثانیه به ثانیه.دروسته موضوعش کل کل بین دختر پسراست.اما خداروشکر خیلی فعالیم.
    آخه چرا؟؟/شاید قسمت نبوده.بازم بهت تبریک میگم.
    بای
    بیا پیش ما.

  5. این همه که از زبان دل من حرف می زنی خسته نمی شوی سارا؟
    با آینه نوجوان شدم، با پاگرد جوان.
    حالا گاهی دلم پر می کشد برای خواندن یک روایت، برای شنیدن یک آوا.
    مرسی که هستی سارا.
    ………………………………………….
    چی بگم
    خوش حالم که سر می زنید به این پاگرد
    سارا

  6. دوباره سلام و دوباره سپاس ازاینکه پاسخ دادید
    منظور من این بود که ظرفیت شعر شما خیلی بیشتر است. یک آدم هم با نوشیدن یک لیوان آب برای همیشه سیراب نمی شود و لی دست کم برای چند ساعت چرا.فرصت کنم حتما یادداشتی درباره ی اردیبهشت تهران و ظرفیتهای فوق العاده ای که این شعر کوچک ایجاد کرده است روی وب خواهم گذاشت.و می نویسم که این شعر چقدر برای پرکردن لحظه های بینام زندگی یک ملت قابلیت دارد. شاید تقصیر خود شماست که انتظار ما را اینقدر از شعر تان بالا برده اید وگرنه من هرگز انتظاری را که از شعر سارا محمدی یا گروس دارم از دیگران چندین و چند کتابی ندارم. بهترین امیدها را برای شما دارم.
    …………………………………
    سلام
    محبت می کنید می نویسید
    خیلی به من کمک می شود
    این جا و کسانی که شفاف می گویند خوب و بد کار مرا بسیار بسیار نقش داشته اند در شعر من
    من تنها شعر نمی گویم
    سپاس فراوان
    سارا

  7. من نپسندیدم اما خیلی ها معمولا یک تکه از پازل را بر می دارند و بعد قابش می کنند و به دیواری جایی می کوبند و از این ابهام عامدانه هم لذت می برند یا خیلی خوشنویس های مطرح وقتی آثارشان را می بنیی شاید متوجه نشوی چه بیتی یا حدیثی یا سخنی را خوشنویسی کرده اند اما ناخودآگاه با آن که مفهوم را نمی دانی لذت می بری…بگذریم … راستی من هم با دوستمان خواهش مشترک دارم در مورد موسیقی که در وبسایت گذاشته اید لینک یا توضیحاتی بدهید لطفا
    …………………
    سپاس گزارم از توضیح
    در مورد آهنگ هم نوشتم زیر گوشواره ها :
    with special thanks to Mr. Preisner
    for the background music
    از موسیقی فیلم قرمز
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.