فصل سگ

تمام سال‌هایی که
جوان صدایم می‌کردند
فصل جفت‌‌گیری سگ‌های زرد بود
این فصل ادامه دارد
می‌روم عطاری
حنا و قهوه و روناس می‌خرم
با رنگ‌های طبیعی شروع می‌کنم
رنگ کردن
موهای بلندم را

دیدگاه ها . «فصل سگ»

  1. آنچه گذر سال های عمرمان آموخت این است که باقی مانده ی عمر را خود باید بسازیم با همین سرمایه های کوچکی که طبیعت برای روز مبادایمان ذخیره کرده است.
    کسی که شعر وخیال نازک او دل های خسته را جوان می کند همچون عروس بهار هرسال پیرایه ای جدید از زیورهای حسن وملاحت خواهد بست.
    مصطفی را وعده داد الطاف حق
    -تاجهان باشد نمیرد این سبق-

  2. فرو می ریزم
    باز
    مثل همان هزار سال پیش
    رو به روی آینه تو.
    چه می توانم گفت
    حتی مردگان این سال هم
    عاشق ترین زندگان نبودند…
    پیر می شویم
    در ناتوانی مام خسته…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.