مهر

دخترم باران
گاهی موهایش دم اسبی ست
گاهی سیاه و کوتاه
گاهی بلند و خرمایی
امروز رفتم دبستان دنبالش
همه‌ی بچه‌ها ‌دویدند سمت مادرشان
دخترم باران
موهایش
بور و سیاه و خرمایی
کوتاه و بلند
فری و صاف و دم اسبی بود
خیلی حرف داشتیم
دخترم باران
مهربان است
دیر رسیدم خانه
شانه‌هایم خیس ِ باران بود

دیدگاه ها . «مهر»

  1. آیا دوباره بازنخواهی گشت ؟
    آیا سمند سرکش را
    چابک سوار چیره نخواهی شد ؟
    چون تک سوارها
    هر روز گرد دهکده
    هی هی کنان طواف نخواهی کرد ؟
    آنگه مرا رها شده از من
    راهی کوه قاف نخواهی کرد ؟

  2. سلام :
    زیبا وپر احساس بود .آرزو میکنم همیشه سبزوپرسرود باشی .خوشحالم که دوباره می نویسی واز خدا میخواهم وقفه ای در کارت پیش نیاید. “به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا”

  3. دیروز در کنار اقیانوس اطلس ایستاده بودم،نم نم باران شروع شد ،یاد شعر (که بقول خودت نه چندان شاعرانه ) باران افتادم ،اما ناگهان طوفانی بپا خواست ،با دوستم محمد فرار کردیم و به داخل ماشین …،شعرهات را دوست دارم.

  4. من همیشه فکر می کردم که بابای دخترکم -باران- چهره ی معینی دارد. جوان که بودم او مردی بود با پوستی تبره رن
    و موهای مشکی وحشی … با چشمانی با تاب سبز رنگ … توی کوچه دیدمش و دنبالش رفتم.
    باران را به من نداد. ترسید گمانم. دست زنی دیگر … زنی ارام و جوان که چهره ای نداشت … نامی زنانه داشت و صدایی ارام … روسری ای بر سر – گرفت و وارد خانه ای شد و در را بست و دست به کار ساختن دخترکانی شد که اسمشان حتی باران هم نبود.
    حالا دخترکی دارم. که اسمش باران نیست. قمبلی است. گوشهای تیز دارد و تنش را موهای سیاه پوشانده است. پدرش هم نمی دانم که کیست. شاید گربه ی ولگردی که تنها یکبار با گربه های ماده می خوابد و می رود پی ولگردی هایش.
    دخترکم صبحها می اید و نوک دماغم را گاز می گیرد تا بیدار شوم و در را به رویش باز کنم تا به حیاط برود و گنجشک شکار کند. گنجشکهایی که تن نیمه جانشان را به دندان می گیرد و به خانه می اورد تا به من نشان دهد. گنجشکهایی که من پرهاشان را با چشمانی اشک الود از کف خانه جمع می کنم.
    حالا دیگر مرد چهره ندارد .. رنگ ندارد … موهایش تاب هیچ خاطره ای را ندارد. در خیاان از کنارم می گذرد و من شانه بالا می اندازم. حالا دیگر دم در مدرسه های دخترانه پایم سست نمی شود ….
    حالا حالم اصلا خوب نیست
    لیلای لیلی

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.