آن لحظه

می‌جویم بی آنکه بیابم، به تنهایی می‌نویسم
کسی اینجا نیست، روز فرو می‌افتد، سال فرو می‌افتد،
من با لحظه سقوط می‌کنم، به اعماق می‌افتم،
کوره راه ناپیدایی روی آینه‌ها
که تصویر شکسته‌ی مرا تکرار می‌کند،
پا بر روزها می‌گذارم،
به جستجوی یک لحظه پا بر سایه‌ام می‌گذارم،
من آن لحظه را می‌جویم که به دلکشی پرنده‌ای است
من آفتاب را در ساعت پنج عصر می‌جویم
که آرام بر دیوارهای شنگرفی فرو می‌افتد،
اکتاویو پاز، سنگ آفتاب، ترجمه‌ی احمد میرعلایی، تهران: کتاب زمان

دیدگاه ها . «آن لحظه»

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.