چیزی میان دو فریم

دیر رسیدم
کادر
بسته شده بود
صدای شاتر
پیچید به نگاهم
سعی کردم طبیعی باشم
که مثلا
دیدنِ دوباره‌ات ساده است
فلاشِ بعدی
مچم را گرفت:
دو چشم تار و لبی لرزیده
عکاس نتوانست
با فتوشاپ آرامشان کند
مرا برید
از گوشه‌ی خاطرات تو
و
حواسش نبود
روی شانه‌ات
چهار انگشت کوچک
جا مانده

دیدگاه ها . «چیزی میان دو فریم»

  1. چهره ای بریده شده …از عکسی
    که یاد آور روزهایی است که من
    سعی داشتم عشقمو به اون ثابت کنم…
    و حالا عکس به وسیلهّ امواج رود خانه کارون به این سو آن سو میرود…گاهی غرق در آب …گاهی آرام بر سطح آب…

  2. سارا جان٬شعرهایت زیباست .بی نظیر. اما در بخش نظرات نمیدانم چرا همیشه عده ایی سعی میکنند چیزی به شعرهایت اضافه کنند آنهم خیلی ناشیانه خانمها آقایان لطفا نوشته های سارا را تکمیل نکنید !! لطفا در وبلاگ خودتان بنوسید. خواننده همیشگی پاگرد.

  3. حس ناشی از نوشته ات را
    می گذارم در کنج خانهء دل خودم
    تا نام تکمیل بر آن ننهند!
    اما
    زیبا و دلنشین بود مهربان
    بسیار زیبا!
    «چیزی میان دو فر(ی)م»
    آسمانی باشی

  4. سارای عزیز هروقت دلم می گیره ، هروقت برای شعر دلم تنگ می شه ، می آم سراغ وب لاگت ، می دونی خیلی وقت ها نمی تونم چیزی بنویسم ، فقط آروم آروم گریه می کنم ویک بفض همیشگی رو به سختی قورت می دم ، تو استادی …. شعر آزادی هم خیلی زیبا بود … همیشه دلت علی رغم شعرهات شادباشه .

  5. دریغ از حس آن عکاس نام جو
    شاید تلنگری سنگین بر باور آن عکاس نقش بسته و نقاب همچنان بر روی صورتش رقص می زند به امید تغییر رنگ باورها در فتوشاب دست بر جریمه ای سنگین زد دریغ از وصال دو فریاد همچنان در سکوت شنل خود فریاد می زنم

  6. سارا جان:
    عکست رو نکه دار واسه خودت ولی
    چاهار انگشتت رو بذار واسه اون
    بالاخره ۴انگشتت هم پیش
    اون باشه مواظبشه…
    راستی چند سالته؟و…
    شاد باش شاعر…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.