آه

من یک قو هستم
با پاهای بلند و کشیده
بر دانوپ آبی
قرار است جفتم بیاید
برقصیم پری‌وار
با ملودی امواج
با ریتم نت‌ها
دست‌هایم را باز می‌کنم
بر نوک انگشتانم می‌ایستم
آرام نفسم را بیرون می‌دهم
سرم را بالا می‌آورم
به افق می‌فرستم نگاه بی‌تابم را
سینه‌ام سنگین می‌شود
خم می‌شوم
مثل یک رز بی‌آب
چیزی پیش پایم می‌شکند
ردیف سوم نشسته‌ای
دستمالی سوسنی در دست

دیدگاه ها . «آه»

  1. سارا جان مرسی از شعر زیبات ولی ببخشید که مجبورم خواب مخملی قوی زیبارو به بزنم . اونم با شعری از بامداد شعر ایران . مرسی برای وب زیبایت .
    (از کتاب مدایح بی‌صله)
    احمد شاملو
    جانی پُراز زخم ِ به‌چرک‌درنشسته ــ
    چنین‌ام.
    اما فردای تو چه خواهد بود
    گر به‌ناگاه
    هم در این شب ِ بی‌تسلا
    پلاس برچینم؟
    تداوم ِ بی‌علاج ِ دل‌شوره‌یی سمج
    یا طنین ِ سرگردان ِ لطمه صدایی
    [ تنها؟
    هر چند صدا بر آب خواهد غلتید
    و آب بر خاک می‌گذرد
    که پژواکی‌ست پُراعتماد
    از بشارت ِ جاودانگی.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.