ترور بازی…

دیوانه می شوی
اگر بخواهی
برای کودگان مرثیه بگویی
کودکان!
آبروی زمین
آبروی حواس پنج گانه
… و ما هی پیش آسمان بی آبرو می شویم
هی فریب خط خطی هامان را می خوریم
فریب رنگها را
و حواس پنج گانه مان زار می زند.

دیدگاه ها . «ترور بازی…»

  1. و باز هم کودک درونم را گم کرده ام
    و نمیدانم کجا بیابمش,
    از روی پل بین عقل وقلب پریدم,
    غرورم را در اعماق دریا غرق کردم,
    با باد وزیدم,
    باز هم اثری از کودک درونم نبود.
    اما تا ابد وبرای همیشه
    منتظر بازگشتش هستم!

  2. تو مر‌‌‌ثیه ات را بگو آسمان تو را میشناسد زمین به لبهایت لبخند میزند و خدا مراقب بچه هاست مرثبه ات را بگو لااقل با آن سعی میکنی کمی هم شده بچه گانه فکر کنی آسمان بچه ها را در پناهش نگه میدارد…

  3. و آسمان بازیمان می دهد/ سلام.تازه پاگرد و ندیدم اما تازه حالا می خوام کامنت بذارم.من برا خودم شعر می گم داستان می نویسم و تقریبا هیچکس اونارو نمی خونه ولی برام مهمه نظرتو در مورد آخرین شعرم بدونم .ممنون.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.