پشت شیشه‌ی دکان آقا خیام نوشته
یک انگشتری عقیق زنانه پیدا شده
می گذرم
از تو
از نشانی‌ها
نشانی‌های دقیق یک انگشتری عقیق زنانه

نامه

روزها می‌گذرند
کمی آفتاب
کمی باران
شمعدانی پشت پنجره است، نور مایل
نامه‌ات را دیر پاسخ نداده‌ام
ندیدمت
می‌شناسمت
پاریس یا دروازه غار
اکنون
هیچ جا دور نیست
کنار پنجره و فنجان چای و آفتاب مایل
کسی از پاگرد می‌گذرد

پری خانم

انتقام می‌گیرد
از مسافرخانه‌های پرت
کشتی‌های تفریحی
زنان رهگذر بی‌خبر
زنان ِ درمانده
بور، خرمایی، سیاه
خودشان را پرت می‌کنند
در قهوه‌ی تو
در همان ایوان نشسته‌ای
بچه‌ی سومت روی پا خواب رفته
فالگیر می‌گوید
یک دیوانه‌ می‌بینم

یک کتاب: انفرادی

860219.jpg
ناگزیر از اندازه های خودم
از رنگ چشم و از جنس روح
مغلوب حاشیه ها و مفتون متن
ناگزیر از نگارش نشانی های خود
هر جا که بخواهی
شعرهای علی حسن آبادی، متولد ۱۳۴۱، سمنان
عکس های علی بخشی، متولد ۱۳۵۷، سمنان، تصویرگر و طراح
تهران: نشر و پژوهش فرزان روز،۱۳۸۶

سنگینی

sylvia-plath.jpg
سیلویای عزیزم،
آدم از اندوه فراوان نمی‌میرد
آدم از تنهایی بسیار نمی‌میرد
آدم از اشک ریختن مدام هم نمی‌میرد
آدم تنها از اندکی گرسنگی و تشنگی می‌میرد.
باز برایت خواهم نوشت، حرف‌هایی هست …
سارا