تیک تاک

من نیستم
شیر چکه می‌کند
چند پرنده پشت پنجره دانه می‌خورند
تلفن زنگ می‌زند
می‌آیم خانه
شیر چکه می‌کند
چند پرنده پشت پنجره دانه می‌خورند
تلفن زنگ می‌زند

نامه

شما کدام بند هستید؟
چه کسانی در بند شما هستند؟
چند نفر در یک بند هستید؟
بند شما بزرگ است؟
کوچک است؟
در بند چه خواب‌هایی می‌بینید؟
در بند چه بازی‌هایی می‌کنید؟
چه آوازهایی می‌خوانید؟
می‌رقصید؟
به چه چیزهایی می‌خندید در بند؟
می‌خواهند بند شما را عوض کنند؟
به کدام بند خواهید رفت؟
دلم می‌خواهد
از بندهایمان حرف بزنیم
می‌خواهم
هزار و یک داستان کوتاه بنویسم
برای من
تو بنویس
نامه‌ات را پنهان کن
قرار ما
همین جا
همین شکاف دیوار
نامه‌ی ناهید و محبوبه
نامه‌ی نوشین

سپس

دلفین‌‌ها بی آن که نگاهم کنند
از کنارم می‌گذرند
بدنم از فراوانی‌ی رنج تکیده شده است
یک ستاره‌ی دریایی‌
آرام به شانه‌ام می‌زند
می‌پرسد:
” فکر می‌کنی آن بالاها نیلوفرهای آبی شکوفا شده باشند؟ ”