خواهش عمیق

نکنید این کار را، که مثلا سریع این صفحه را باز می کنید و می بندید.
هیچ جوابی نیست اینجا تنها آزار می دهید خود را.
بروید ! مرا بیهوده نکاوید
این پازلی نیست که تمام تکه هایش را بیابید
خواهش می کنم
عاشق باشید و زندگی کنید
این صفحه را آرام و بی خیال ببندید
آرام
و
بی خیال
پروانه ی قشنگ !
کاش بفهمد
گاهی رنگ هایی گوشه و کنار می بینم
آمده و رفته
بال هایش را اینجا زخمی کرده …

گمشده

Dogseye.jpg
by Rei
خیابان‌ها سرد و کثیف هستند
بیهوده پارس می‌کنم
هیچکس بلد نیست خوب نوازشم کند
پاهای کوچکم زود خسته می‌شوند
یک سگم
با قلاده‌ای ابریشمین به گردن

آدم‌های کمی عاشق می شوند

کرور کرور بچه هر روز صبح از گرسنگی می‌میرند
سیاستمداران با زندگیِ کرور کرور آدم بازی می‌کنند
کرور کرور روزنامه‌نگار فریاد می‌کشند
کرور کرور آدم نامه می‌نویسند، امضا جمع می‌کنند
کرور کرور آدم دل هم را پاره می‌کنند
کرور کرور آدم اشک می‌ریزند
کرور کرور آدم همبرگر دوست دارند
کرور کرور آدم بازی‌های زمستانی را تماشا می‌کنند
کرور کرور آدم برای بالرین‌ها دست می‌زنند
کره‌ی زمین خیلی بزرگ است
فردا صبح
کرور کرور آدم بیدار می‌شوند
می‌روند خرید
نان و شیر و عسل می‌خرند
روزنامه و دستمال کاغذی می‌خرند
کرور کرور آدم…
و
یک قصه از شایان الهامی در خزه
«بچه که بودیم، توی تیم فوتبال ما یک دختر بازی می‌کرد»

تب

می سوزم
دیوارها مدام می‌خورند به هم
منتطر کسی هستم
می‌آید گل‌های گلدان را عوض می‌کند
سوپ داغ درست می‌کند
روبان آبی موهایم را می بندد به پرده‌ها
نمی‌شناسم او را
هنوز نیامده

پنجره‌ی هتل

window.jpg
چراغ‌ها تا لب دریا روشن
زیر هر چراغ نیمکتی و زوجی
صدای آرامِ دریا، همهمه‌ی توریست‌ها و نسیم ساحلی
آرامشِ عمیقی است
توریست‌ها شکلِ خودت هستند،بی‌خواب
بی‌قرار پیِ چیزی می‌گردند
دنیایِ شگفتی است
حس می‌کنی
تمام عمر توریست بوده‌ای

حباب شیشه‌ای

silence.jpg
یک میگو کنار شومینه
سرمای هزار اقیانوس سرمه‌ای در دلش
نه گرم می‌شود
نه تکان می‌خورد
سیاه چاله‌ای قلب سپیدش را
از سینه‌ی او بیرون کشیده
یک صداست
می‌گوید
“تا این جا آمدی دیگر بس است”
تمامش کن
صداهای دیگر دیر و دورند
میان شعله‌ها
صورت خواهرانش را می‌بیند
ویرجینیا
فروغ
سیلویا