که

یک تحقیق می‌گوید
رفتارهای پرخطر
نشانه‌ی افسردگی‌ست
نشانه‌ی خودکشی
من گاهی رفتارهای پرخطر دارم
آن‌قدر که زبانم بند می‌آید
بی‌آن‌که بخواهم خود را بکشم
یک شب
مرد بیگانه‌ای
از من پرسید
چگونه می‌توانم تحمل کنم
چگونه من…
یادم نمی‌آید ادامه‌ی سوالش را
هراسان رفت
در تقویم آن روز نوشتم
ساعت سه‌ی صبح است
وقتی که من
برهنه در برابر خود
می‌ایستم
دیگر هیچ‌کس هیچ خطری برای من ندارد
پس از دو سه خط فاصله باز نوشتم
گاهی به نظرم می‌رسد
که لبخند هم زده‌ام
که
لبخند هم زده‌ام

10 دیدگاه دربارهٔ «که»

  1. «…وقتی که من
    برهنه در برابر خود
    می‌ایستم
    دیگر هیچ‌کس هیچ خطری برای من ندارد…» فوقآلعاده است سارا جان.
    «…اگر آدم راست خودش را بگیرد و برود، نمی‌تواند زیاد دور برود…» شازده کوچولو
    باش و بنویس سارای مهربان.
    با دوستی،
    ماندانا
    …………
    سلام ماندانا جان
    گاهی فکر می‌کنم این‌ها را برای چه می‌نویسم
    نمی‌دانم
    شاید نوشتن برای نوشتن
    اما خوش‌حالم که می‌خوانی و برایم می‌نویسی
    با مهر بسیار
    سارا

  2. شاهکار است این.
    به راستی که چون شعرِ «صبح»ِ بامداد، باز خوانی و تاویلی می‌طلبد منطبق با زمانه‌ی ما که وصفِ جامعه‌شناسانه‌یِ دقیقی است این شعر با مایه‌های فمینیستی که پیشتر شاید تنها فروغ توانسته بود در تک‌مصرع‌هایی به آن دست‌یابد.
    کارِ زبانی فراوانی برده، شعر. و شاعر فی‌الواقع با فدا کردن خود و نزول به جایگاه ابژه‌گیِ ابتذال، خود را ـ نه مانند رقاصانِ عریانِ بارهایِ شبانه؛ بلکه چون پیکره‌ی الهه‌ای در دوره‌ی رنسانس ـ خوش تراشیده.
    کاش مجله‌هایِ ادبی بود و ارتباطِ روشنفکران برقرار می‌شد و می‌شد این سروده را منتشر و نقد و بررسی کرد؛ که این کمبنده چندان دانشِ آن را ندارم.
    ارادتمند
    ……………………..
    سلام و سپاس از یادداشت شما
    خیلی لطف دارید
    می‌دانم که کارهای مختلف با مخاطب‌های مختلف متفاوت ارتباط برقرار می‌کنند
    خوش‌حالم که این کار با شما ارتباط خوبی پیدا کرده است
    و باید بگویم نظر شما بسیار مهم است
    ممنونم از یادداشت شما
    شاد و آرام باشید
    سارا

  3. نوشتن برای نوشتن…و برای آن دیگری که آن سوی دیوارهای فاصله نوشته را می‌خواند و باور می‌کند تنها نیست، و بعد دیوارهای فاصله، آن‌طور که احمدرضا احمدی می‌گوید، آینه می‌شوند- یکی، مانند من.
    با احترام و دوستی
    ماندانا
    …………..
    نوشتن برای آن دیگری
    دیگری که باور می‌کند تنها نیست
    سپاس ماندانا جان بسیار عزیز
    با احترام بسیار
    سارا

  4. نگاه و نقد جامعه شناختی فمینیستی را بی خیال!
    طغیانی بود از جنس زنانگی!
    اما خطر سانتی مانتال شدن و ادا و اصول در آوردن هم داشت!
    اما با همه ی این اوصاف عجیب و غریب و گمنام بود یه حسی برای من نسبت به این شعرتون :
    خاص و کم نظیر.
    واقعا تشکر میکنم.
    …………………..
    آقای صباغی عزیز
    خیلی ممنونم که کمی بی‌خیال به این کار نگاه کردید
    واقعن ممنونم از بیان حس خودتان
    سپاس
    سارا

  5. در این شعر کسی هست که رفتار پرخطر دارد و برعکس نظر روان شناسان خود را نمی کشد . وجود مرد بیگانه و تحمل زن ، ساعت ۳صبح و برهنگی زن در برابر خود گاهی نظر می رسد که لبخند زده است.
    کامنتهای دوستان : یکی شما را با فروغ مانند می کند ودیگری طغیانی می یابد از جنس زنانگی خاص کم نظیر و در آینه ای خود را در آن می توان دید و دیگری پیکره الهه ای از دوره رنساس خوش تراشیده
    لابد منظور نقاشی های زیبای دوره قرون وسطی کلیساهای غرب است . اما حس من می گوید که رفتار پرخطر فقط جنسی نیست و می توان آن را به خیلی موارد ربط داد. اما یک روایت دیگر از این شعر را بیان می دارم . خود را در آیننه دیدن نشان از خودشناسی است آنگونه که سقراط به “من” توجه کرد یعنی خود را بی واسطه دیدن و مشکل ما این است که همیشه خود را با واسطه می بینیم و حالا جور دیگر بیان کنم خود را در آینه غیر دیدن آن گونه که هگل بیان می دارد که می شود به قول دکتر جواد طباطیایی استاد بزرگ زمانه ما می شود دیالکتیک به معنی خود ران یعنی خود را درآینه غیر می بیند و یکی دیگر می شود و باز به خود باز می گردد ولی خود دیگری است. بهرحال مرا می بخشید که وقت گرامی شما را با کلمات با ربط و بی ربطم گرفتم ببخشید
    ………………….
    رفتارهای پرخطر انواع گوناگون دارند :)
    خیلی ممنونم
    سارا

  6. سلام سارای مهربانم. مثل همیشه صریح..بدیع…… و زیبا نوشتی. ممنون که هستی.
    اینهمه شعر روی زمین
    پاییز
    فصل من
    ….
    ………………
    سپاس آزاده جان
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.