” ۷ مرداد ۱۳۹۱ “

خانه با سرعت تمام
مثل قطاری با مسافران خواب
به دیوار خورد
من در خانه بودم
پنجره‌ها و در‌ها باز شدند
از تنگ آب بیرون پریدم
روی زمین
بالا و پایین می‌آوردم
همسایه‌ها
با صدای قلبی منفجر شده
به سمت اتاق دویدند
کسی میان نامه‌ها
کسی میان خطوط تلفن
کسی میان ملافه‌ها نبود
چه کسی
زنگ خطر قطار را
کشیده بود؟
۱۴ مرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” ۷ مرداد ۱۳۹۱ “»

  1. سلام
    من خیلی وقت نیست که برگشتم ایران.
    وبلاگای مختلفی رفتم و نوشته های زیادیو خوندم.
    باحوصله ازین وبلاگ دیدن کردم و نوشته هایی رو خوندم که خیلی لذت بردم.
    خیلی خیلی زیباست و من کاملن احساسشون کردم
    احساس قشنگی دارم
    و خواستم شما هم در جریان باشید.
    یاعلی
    ……………………
    مهربانید
    هر جا هستید دل خوش باشید
    سارا

  2. چه تصویر بدیعی است برخورد خانه با دیوار.
    چه زیبا گفته‌اید:
    «کسی میان نامه‌ها
    کسی میان خطوط تلفن
    کسی میان ملافه‌ها نبود»
    شما هر بار برگ جدیدی رو می‌کنید، اما واژگان تحسین‌آمیز ما هر بار همان‌هایند، تهی‌دست ایم.
    اما راستی چه کسی؟

  3. من اجازه دارم لینکتون کنم؟
    ممکنه از وبلاگ من بیان اینجا و شاید دوستان بیشتری از اینجا دیدن کنند
    اگه این ناراحتتون نمیکنه منو در جریان بگذارید
    یا علی
    …………….
    شما مهربانید
    خواهش می کنم
    سپاس بسیار
    سارا

  4. قطاری با مسافران خواب
    بالا و پایین می‌آوردم
    صدای قلبی منفجر شده
    میان نامه‌ها
    تلفن
    ملافه‌ها
    نبود
    چه کسی
    زنگ خطر را
    کشیده بود؟
    دوستش دارم …
    کلمات، یا جملاتی که بیشتر دوست داشتم را می‌خواستم بنویسم.
    …………………..
    سلام و سپاس از یادداشت شما
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.