چمدان مرا بغل گرفته
در گذرنامهام
مهر شهرهایی خورده
که هرگز نرفتهام
کسی به من میگوید
خوش آمدید
و
در هواپیما بسته میشود
۳ خرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
13 دیدگاه دربارهٔ «” بلیت رفت “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
چمدان مرا بغل گرفته
در گذرنامهام
مهر شهرهایی خورده
که هرگز نرفتهام
کسی به من میگوید
خوش آمدید
و
در هواپیما بسته میشود
۳ خرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
شاعر چندیست خوش نیست. شاید زیاد در عمق باشه؟ کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
تنها خاک
خاک خسته
پشیمانی ما را تحمل خواهد کرد.
……………………..
خیلی
زیاد
سپاس
سارا
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم…
……………..
من نه
سپاس
سارا
سلام بانوی شاعر
دو تا کتاب ازتون درام و خوشحالم خیلی خوشحال که اینجا هم پیداتون کردم
بین شعرای معصار زن شما و خانم مرضیه رحمانی به شدت مورد ستایشم هستید
اگر من رو هم بخونید واقعا منت گذاشتید
امیدورام نقدم کنید
همیشه پایدار و سرزنده باشید
…………………..
خوش آمدید
من نقد نمی دانم
خوب باشید
همیشه
سپاس
سارا
خوب ، خوب بود …
چقدر دوست دارم حرفهایت را سارای محمدی اردهالی
بدجور به دل می نشیند لعنتی. بدجور
………………………….
:)
چی بگم
خوبه برام
سپاس
سارا
گریه کردم بانو جان و زمزمه کردم وای چه خلق کرده ای چه؟
آفرین آفرین
……………
چه بگویم
:)
سپاس گزارم
شاعر، شاعر، شاعر
در خواندن شعرهایت لذتی هست که در خواندن هیچ شعری نیست. چقدر خوشبختم که این شعرها را میخوانم.
……………………
:) چه با مهربانی مرا می خوانید
سپاس گزارم
سارا
یک چمدان و یک بلیط به ناکجا اباد چه دلپذیر است در این روزهای ناکوکم
زیبا بود سارا، زیبا.همیشه بنویس
……………..
خوبید
سپاس گزارم
سارا
زیباست و غریبانه
می خواستیم با جمعی از دوستان خدمتتان برسیم، حالا این بلیت رفت بوی رفتن می دهد…
………………….
:)
چی بگم
سارا
از “پنجشنبه ۳۰ آذر ۸۵” بیشتر از ۵ سال میگذره!! از آن زمان تا حالا دنیا را گشته ام… ولی هنوز درگیر “معلم زبانم” هستم!! یا شاید هم “معلم زبان [شما]”…چه فرق می کند؟!
بعد از اینهمه سال، این شعر هنوز منو به خودش دعوت میکنه… هنوز محبوب ترین شعر وبلاگ شماست برای من…!!
……………………
آن روزها و پنج شنبه ها
:)
سارا
یک آه بلند،انگار که بازدم همه ی سنجاقک ها
چرا سارای؟
س
ا
ر
ا
ی
چرا؟
سلام
عالی…
نوشته ها و موسیقی بدجور به هم میان! نمیدونم چرا همچین حسی می کنم.
قلم تان پایدار
………..
سپاس
سارا