قطعه‌ی آخر

داریم دسته جمعی
آن سوی خاک
پانتومیم بازی می‌کنیم
راهت نمی‌دهیم
گمان هم نمی‌کنم
میان مردگان قدیم کسی را پیدا کنی
این خاک
تو را بالا می‌آورد
بس که عادت کرده
به جسدهای من و زهرا و سعید و لیلا
که از ته دل می‌خندیم
چرا داری گور خودت را می‌کنی
۹ اسفند ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی

5 دیدگاه دربارهٔ «قطعه‌ی آخر»

  1. این شعر از شعر “در ایستگاه”خیلی فاصله داره/
    شاید بشه گفت گوی در دو موقعیت دوراز هم سروده شدن/اما نه بهتره بگم
    از یک شاعر در دو هویت متفاوت و بیگانه از هم
    شاید هم نه…
    ………………
    این شعر نیست یک طرح است
    سپاس
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.