خواب استخوان‌ها

عضلات عزادار
رگی که در ساق پا می‌گیرد
قلبی که در هاون آب می‌کوبد
تو خوابیده‌ای
میان گرگ و میش
مه پایین می‌رود
خیال تو
خمیده خمیده
از شهر تن
دور می‌‌شود
۸ آبان ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی

14 دیدگاه دربارهٔ «خواب استخوان‌ها»

  1. سلام..
    لذت بردم..بسیار دلنشین بود..
    خیال تو…دور میشود..
    دارم شعراتونو یکی یکی میخونم!تا برسم به قصه!آره راست میگید..
    حالا خودمو میبینم کنار دریا..با یه عالمه شعر!موسیقی اینجا داغونم میکنه!اما دلم نمیاد قطعش کنم!
    شاد و شاعرانه زندگی کنید..یه عالمه اتفاق قشنگ..پیش روتون

  2. با اجازه ی شما این شعر رو به اسم خودتون تو وبلاگم گذاشتم(سایت cloob.com) البته در صورت مخالفت شما حذف میکنم.

    سپاس که خبر دادید
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.