تن‌ها

نان تازه بگیر
به خانه‌ام بیا
دریانورد خسته
می‌خواهم لباس‌های خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت
بگویی
شانه‌هایم
سکان زندگی توست
و من
پنجره‌های این شهر طوفان‌زده را محکم ببندم
۳۰ مرداد ۸۹
سارا محمدی اردهالی

30 دیدگاه دربارهٔ «تن‌ها»

  1. سلام
    افرین چقدر با احساس گفتید
    ====================
    منم به تو یک شایدی
    خواهم گفت
    تا سر حد وجودم
    ایستا ده ای بی عصا
    خواهم شد
    شاید اخرین جمله
    مرا برای تد فینش بخواهد
    ویا تو را برای ماندن
    تاهرگز های ندیده
    بخواند
    ===================
    این حس نا قابل تقدیمتان باد
    وزمان شاعر میمیرد
    ارتباط خیلی ساده وروان ولی قهر مانانه سروده شده بود انقدر راحت به دل اوارگان دریا زدید که همین صبح متحیر ماندم درود شا عرانه ام را پذیزا باشید
    ===========
    ممنونم

  2. سلام.مثل همیشه ممنون.
    شاید اگر اینجوری باشه روانتر بشه
    “شیر را گرم کنم برایت”
    البته ببخشید
    ….
    نه خیلی خوب است که می‌گویید نظرتان را
    اگر چه مخالفم
    در
    شیر گرم کنم برایت
    یک کششی در شیر بوجود می‌آید
    که قشنگ است و به نظرم بهتر
    سپاس
    سارا

  3. زیبای زیبای جانبخش
    مدتهاست که حظ وافر میبرم از این گفته هایت که به شعر جاری میشوند و این آخری زبان سکوتم را به شوق آورد برای تقدیر .
    ……
    خوش حالم کردید مریم باران‌های تب‌دار
    سپاس
    سارا

  4. دلم می خواد بدونم چقدر بعد اینکه بهت گفت :” شانه هایت سکان زندگی منه” رتی پنجره ها رو بستی؟ همون موقع یا ۲ دیقه بعد… مهمه واسم به نظرم اگه ۲ دیقه بعد باشه بهتره…
    …………
    راستش هیچ جوری دیگه نمی‌شه فهمید
    پنجره‌ها محکم بسته شده
    خیال کنید دو دقیقه بعد
    این راهه خوبیه
    مطمئن‌تر از هر راهی
    : )
    سارا

  5. سلام سارای عزیزم
    دلم برای تو و شعرهای خوبت خیلی تنگ شده‌بود.
    و چه شعر زیبایی بود این…
    ممنونم.

    تبسم جان
    سلام
    هنوز نتوانستم کتابت را بگیرم بخوانم
    خوب باش
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.