چند بار مزارع ما باید بسوزند
چند بار
پشت کلبههای نیمهسوختهمان
پناه بگیریم
ببینیم
عزیزانمان را میبرند
دست بگیریم
پیش دهان کودکانمان
تا فریاد نزنند
چند بار این مزرعه را
این خاک را
شخم بزنیم
خم شویم
بکاریم
دوباره سوارها
میچرخانند تازیانهها را
دوباره میتازند
دوباره میآیند
دوباره انبارهای غله میسوزند در باد
شگفتا
دستهای ما تهی نمیشود از دانه
ما بهار
دوباره دست میکشیم
روی همین خاک سوخته
دوباره مشت میکنیم
دوباره بو میکشیم
دوباره اجدادمان زنده میشوند
از بالای دارها
دوباره میگویند
کدام سمت
کدام دانه
دوباره
دوباره
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «مرثیهای برای بهار»
دیدگاهها بسته شدهاند.
نوشتۀ بسیار دوست داشتنی ای بود
سارای خوب، سال سبزی برای تو، شعرت و سرزمینمان آرزودارم. ما بیشماریم سارا جان.
بغض شعرت در گلویم گره خورده است، این سبزه اما هر روز قدمی کشد و قدمی کشد و قدمی کشد…..
مراقب خودت باش
ماندانا
…………..
ماندانا جان
سالی نیکو ، زیبا برایت میخواهم
مهربانی چون همیشه
سارا
سلام
سال نوتون مبارک
قشنگ بود
بی نظیر بود. تلخ بود و عیدم کرد!
سلام .سال نو مبارک .گاه به وبلاگتان سر می زنم و نوشته هایتان را می خوانم و لذت می برم ! این شعر هم زیبا بود اما تلخ ! فکر میکنم ملتی که تاریخ خود را نداند به تکرار دست می زند ! موفق باشید و سربلند.
دست هایمان خالی از دانه نمیشود.ما صبوریم.مرسی زیاد واقعا.بهارتان مبارک و سبز باشد.
سارا محمدی اردهالی، خیلی لذت بردم از شعرت. بهارمان تلخی مشترک نابی دارد امسال. به امید بهاری که شادی پیروزی نابی داشته باشد. همین که «دستهای ما تهی نمیشود از دانه» نوید چنین بهاریست.
این که می گویند : تاریکی هرچقدر که ژرف باشد در نهایت تسلیم آفتاب خواهد شد …افسانه ای بیش نیست … اما به سختی معتقدم که باید درخشید … باید درخشید … حتی اگر به کوچکی یک کرم شب تاب باشد.
سارا خانوم جان نوروزمان پیروز
باز جهان خرم و خوب ایستاد
————-
سلام و عید مبارکی آرزوی خوش احوالی
سال بد.سال باد.سال شک.سال اشک..سال درد..سال اشک پوری.سال خون مرتضی.
شگفتا
دستهای ما تهی نمیشود از دانه…
و دوباره
دوباره
دوباره امسال هم سال صبر و استقامت است
عالی بود.
سلام
با یک پست ناگهانی
دو شعر غمگین و به شدت هشتاد و هشتی
و پنج خبر شاد و امیدوار کننده از سال هشتاد و نه
به روزم
صد سال به از این سال ها!
منتظرم
بهار
بهار
چه اسم آشنایی
صدات میاد
اما خودت کجایی….
سلام
سلام
شعر زیبایی بود.
سال نو مبارک
با آرزوی سالی خالی از خشونت و مملو از لبخند
با سه شعر به روزم.منتظر حضورتان هستم
شیرین شده است
تمام کلمات
برای سال جدید
کمی شکر می پاشیم
و خنده ها را کش می دهیم
تبریک
تبر
تبر
انصافا هم که همینه داستان میهن ما … شاد زی
زیبا مینویسید…
خوشحال میشم یه من سر بزنید
اگر تمایل داشته باشید من لینک شما رو تو وبلاگم بزارم .
لحظه ای بهار را نگه دار..
تا باور کنم سال بلوا را..
همیشه می خوانمت شاعر…اما بی صدا…بی حرف
…………………
. . .
سپاس
سارا
سارای ایستاده در باد
ایستاده در بارانِ بیوقتِ بهاری
شعر بیشتر تصاویر سینمایی بود، اما به یادماندنی
حیرانم
این عید چه رسمیست…؟
که حتی شنیدن صدای پایش
زمزمه باران است و بوی طراوت
و گفتن :
سال نو مبارک
وسوسه دل انگیز ایستادن
زیر آن باران…
با شوقی کودکانه
می گویم:
.
.
.
بـــــهاری بیندیش
بــــهاری نگاه کن
که این فصل دلنواز… همیشه درون توست …
درود و سپاس…به دل نشست این مرثیه ی بهاری!
سلام …
یکی از بهترین اتفاقات سال نو برای من آشنایی با سایت شما و شعرهای بی نظیر شما اشت . این اتفاق به واسطه سایت کسوف افتاد .
موسیقی متن سایتتون بی نظیره و من تو این چند روزه تقریبا نیمی از آرشیو شما رو مطالعه کردم …
عالی و بی نظیر …
سلام
دوست خوبم سالی خوب و زیبا برای شما و همه ی مردم سرزمینم از خدا می خواهم
salam. sale no mobarak. musiketoon ye hesse ajibi behem dad va ashegesh shodam mishe azatun khahesh konam baram mail bezanin in muzik ro. ba mehr.
شما دعوت شدید هر پنج شنبه، گوشه ی دنجی در پاتوق ادبی ما برای خودتان انتخاب کنید.
پاتوق ادبی سال خوبی برایتان آرزو می کند.
ایستاده در باد را دوست دارم.
چه اصراری است به نوشتن وقتی محکوم به تکراریم…
دوبارهایت آزارم میداد..وقتی تمام کلمات به خودی خود تکرار و نشون میده..
وب خوبی داری..به من هم سر زن..من هم گاهی وقتها شعر میگم…اگه دوست داشتی واسه تبادل لینک خبرم کن.
سلام قبلا کارهاتون رو خونده بودم
شما روان می نویسید و شیوا
موفق باشیدو پایا
اگر مایل بودید خبرم کنید که لینکتون بدم
بود آیا که در میکده ها بگشایند؟
گره از
کار فرو بسته ما
بگشایند؟
اگر از
بهر دل زاهد خود بین
بستند
دل قوی دار
دل قوی دار
…..
که از بهر خدا
بگشایند
یگشایند
آمدیم اندکی در این پاگرد نشستیم، شعر خوبی خواندیم و خوب رفتیم.
دست شما درد نکند
شاد
آخی!چهقدر قشگنه طرح یاشار… امیدوارم یه روز، یه کتاب چاپ شه از شما با ظرحهای یاشار. طراحهاش مثل شعرهای شما ساده و دلنشین و بیآلایشه. بعد هم اینکه سال نو مبارک اما خوب نیست آدم انقدر طرفداراشو منتظر بذاره. از عید تا الان صد بار سر زدم، به روز نکرده بودین! درضمن ما پدرمون در میآد تا یه نظر برا شما بذاریم بس که هی وبتون میگه نظر شما به علت خطای زیر ارسال نشد! اونم بدون اینکه خطایی کرده باشیم…..
…
ای بابا
محبت دارید
سارا
سلام سارا
این سال هم سلام تازه می کنم همین!
امید آرزو دارم برای مان.با سبزه در تاریکی پنجره ام را به قول شما گرد گیری کرده ام
گلهای بنفشه، تو به تو میآید
با سبزه، بهار آرزو میآید
اسفند که بسته میشود در تقویم
نوروز دوباره روبهرو میآید
*
سلام و سال نو مبارک.
بعد از مدتها(دقیقن چاهار سال بعد) دوباره برگشتم سر خانهی اول. حس آن روزهای وبنویسی برایام تداعی شد… با یک یادداشت کوتاه و چند رباعی منتظرتان هستم.
پاتوق ادبی این پنج شنبه با پست مهمان به روز شد.
مانند هر هفته، منتظر نقد و نظر شما هستیم.
شما هم می توانید مهمان پاتوق باشید.
وقتی سراسیمه گرد پاگردت به رقص در می آیی تا بتوانی بفهمانی نامفهومات زندگی را…،همه ما میفهمیم مهم است برایت.برای ما هم مهم است.
پایان شب سیه سپید است
سلام .
زیبا بود .
سال خوبی داشته باشی عزیز .
سلام
شعر ر وان و صمیمی و دلنشینی بود
موفق باشید
دوباره اجدادمان زنده میشوند
از بالای دارها
دوباره میگویند
کدام سمت
کدام دانه
….
فقط سکوت می کنند
از بالای دارها
این عالیه
خون تازه ای در رگ شعرهایتان بود
مثل همیسه لذت بردم.سال جدید مبارک .امیدوارم امسال.امسال.امسال….
خوشحال میشم به من هم سری بزنید
ما
دوباره زاده می شویم…
با سلام
با امید آنکه دگر باره به سوختن آنچه زان ماست ننگریم و به کاشت شادی مشغول باشیم
سلام. کار خوبی بود. سال نو مبارک. با چهار کار کوتاه با عنوان “کودک و جهان” بروزم.
سلام
با یک پست ناگهانی
دو شعر غمگین و به شدت هشتاد و هشتی
و پنج خبر شاد و امیدوار کننده از سال هشتاد و نه
به روزم
صد سال به از این سال ها!
منتظرم
دوست عزیز
با چند شعر تازه به روزم
خوشحال می شوم به من سر بزنید و نظرتان را بنویسید
با مهر
بشر با طبیعت تمامی ندارد
سال شما روشن خانم اردهالی
ما سال های سال باید دوباره و دوباره شروع کنیم تا شاید آنچه می خواهیم بشود.
چند بارخیس شویم از شعرهای تو…سارای خوب…دانه ها قد می کشند و بهار بی اجازه سبز می شود
سار سلام
ببخش که یه کم دیره ولی نو روز مبارک
من از بهار بدم میاد ولی مگه میشه از شعر شما بدم بیاد؟
مثل همیشه شعرت عالیه
راستی:
سبحان رب هر چه دلم را زمن برید
………….
:)
sara
پس از چند سال گذرم دوباره به پاگرد افتاد .
پاینده باشید
هنر در عصر استالین را در وبلاگم بخوانید